نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

تورویادچی میاره وقتی نام کوچه بنی هاشم میشنوی ......


کاش کوچه ای نبود، کاش خانه در نداشت

 

مانده بود چه بگوید. حرفی برای گفتن نداشت. از خجالت سرش را پایین انداخته بود و اشک می ریخت. چاره ای نبود ... دو دستی امانتی را تحویل داد و گفت: «ببخشید! امانتدار خوبی نبودم؛ پهلویش شکست» .

 

به یاد سیلی خوردن حضرت زهرا (س) کوچه ی بنی هاشم : کوچه ها پر زحرامی و عوام اناس بود چشم حیدر پر زاشک و دل پر از احساس بود ای که ره بستی به روی فاطمه در کوچه ها گردنت را میشکست آنجا اگر عباس بود.

 

 

رسول خدا(صلی الله علیه وآله)درمورد فرزندشان امام مجتبی (علیه السلام)می فرمایند

کسی که براو بگریدکور نمی شودروزی که چشم هانمی بیند

وکسی که برآن حضرت محزون باشددلش محزون نمی شودروزی که دل ها محزون است

وکسی که آن حضرت را(دربقیع)زیارت کندقدمش برصراط ثابت می ماندروزی که قدمها برصراط

می لغزد

 

 

روزهای آخر ماه صفر از راه رسید  و رسیدیم به آخرین مصیبات این ماهه پر از بلا و سختی برای اهل بیت علیهما السلام. واقعیت امر اینه که به عقیده من اگه این ماه خیلی سنگین هست و روزهای اون سختر از هر ماه دیگری برای انسان می گذره ، حقیقتا دلیلی جز بلا و مصیباتی که در این ماه بر پیامبر اسلام و اهل بیت مطهرشون وارد شده ، که مهمترین اونها بدون شک غم اسارت و حضور خانم زینب کبری سلام الله علیها در شام هست ، نداره. دادن صدقه در ماه صفر خیلی توصیه شده بالاخص از زبان مبارک رسول خدا صل الله علیه و آله . و چه بهتر که این صدقه برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) صورت بگیره. نه به خاطر ما و مشکلات ما نه !!!! و بدون شک فقط و فقط به خاطر راحتی مولا از غم اسارت  در بند غیبت و انشاءالله گرفتن اذن فرج از خداوند متعال که جز خداوند متعال ، هیچ کس از روز موعود خبر دار نیست.

بگذریم 28 ماه صفر روز درگذشت پیامبر اکرم و شهادت  امام حسن مجتبی علیه السلام است. در مورد پیامبر صلوات الله علیه ، الحمدلله مطالب و مقالات فراوان وجود داره ولی غربت امام مجتبی در روز شهادتش  نمایان و چشم گیره و چه بسا بر اثر کم لطفی برخی مداحان و ذاکرین در سایه مصیبت پیامبر اکرم (ص) ، ذکر مصیبت برای این امام کریم خیلی کم رنگ باشه .

لازم به ذکر که ، مصیبتی که امام حسن مجتبی علیه السلام مشاهده کردند ، هیچ امام و امام زاده ای تحمل نکردند و این مصیبت گران چیزی نیست جز سیلی خوردن دختر پیامبر ، همسر علی بن ابیطالب علیه السلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ام ابیها ، در میان کوچه های بنی هاشم می باشد. یعنی صحنه ای که نه علی دید ، نه زینب دید ، نه حسین دید ، و نه پیامبر دید ، فقط و فقط مادر بود و پسر و یک نا مرد حرام زاده که با سیلی به صورت دختر پیامبر ، مزد رسالت پیامبر را داد!!!. و سختر از آن این بود که حضرت فاطمه سلام الله علیها ، از امام حسن علیه السلام خواستند این موضوع را تا زمان زنده بودن ایشان ، به هیچ کس نگوید ، تا مبادا غمی بر غمهای مظلوم عالم علی علیه السلام افزوده شود . و مسیری که در زمان رفتن دست در دست مادر سپرده بود تا از آن خارج نشود ، اکنون باید امام مجتبی دستان مادر را می گرفت تا راه منزل را گم نکنند. و وقتی از مولا پرسیدند چرا شما از همه بیشتر در مصیبت شهادت مادرتان بی قراری میکنید ، فرمودند : اگر آنچه را من دیدم ، بقیه هم می دیدند همینگونه بودند.

و اکنون هم قبر بی شمع و چراغ مولا که حتی عاشقان اهل بیت علیهما السلام حق نزیدک شدن به آن تپه خاکی را نیز ندارند . و مظلومیت ایشان در خانه نیز نمایان بود چون همسر و یاور و دلبر مولا ، قاتل جان مولا بود.

آجرک الله امام زمان . آقا جان بدون شک مظلومیت تمامی انبیا و اولیا و اوصیا و صلحا در عالم از ابتدا و تا قیام قیامت ، به اندازه مظلومیت شما نبوده و نخواهد بود . به امید آمدن شما به زودی زود . انشاءالله . التماس دعا. یاعلی .

 

 

 

 

 

 

مردک پست که عمری نمک حیدر خورد

نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد

ایستادم به نوک پنجه ی پا اما حیف

دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد

هرچه کردم سپر درد و بلایش گردم

نشد ای وای که سیلی به رخش آخر خورد

آه زینب تو ندیدی! به خدا من دیدم

مادرم خورد به دیوار ولی با سر خورد

سیلی محکم او چشم مرا تار نمود

مادر از من دوسه تا سیلی محکمتر خورد

لگدی خورد به پهلوم و نفس بند آمد

مادر اما لگدی محکم و سنگین تر خورد

حسن ازغصه سرش را به زمین زد، غش کرد

باز زینب غم یک مرثیه ی دیگر خورد

قصه ی کوچه عجیب است (مهاجر) اما

وای از آن لحظه که زهرا لگدی از در خورد

 

 

 



کاش غربت مرا هیچ کس خبر نداشت



کاشکی فدک نبود، حرمت نمک نبود



کاش این زمین شوم از فدک اثر نداشت



کاش هیچ مادری وقت راه رفتنش



دست روی شانه ی خسته ی پسر نداشت



قبل از اینکه کوچه ها راه مادر مرا



سد کنند، مادرم، دست بر کمر نداشت



هرچه ناله می زدم مادر مرا نزن



بی مروّتِ زبون، باز دست بر نداشت



ریشه ی مرا زدند ساقه ام شکسته شد



دشمن پلید ما کاشکی تبر نداشت



وای مادرم شبی سر نهاد بر زمین



چادری به سر کشید سر ز خواب بر نداشت

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
گندم جمعه 6 دی 1392 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.gandom-med.blogsky.com

سلام
سوزناک نوشته بودید و قشنگ
منم این ایام عزا رو به شما تسلیت میگم

التماس دعا

سلام.محتاجم بدعاتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد