خانه
عناوین مطالب
تماس با من
نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»
درباره من
باعشق به خداوتوسل به ائمه اطهار(س)میشه سعادتمندهردوجهان وعاقبت بخیرشد
ادامه...
دوستان
عباس عزیز
فاطمه
ابراهیم
سعیدعزتی
گندم
محدثه
دی وی دی سنتر
ستاره کویر
fatemeh
ایده آل.پروانه کاظمی
امیرحسین
پنل رایگان
گیم نت ستاره نقره ای
مسعود
ایجاهم هست...
سریعترین روش کسب درآمد بسیار بالا
بتی
گلاره
سینا
میلاد
سعید76
میلاداهورا
زنده بادایران
یک دوست
صبا
ماوراءالطبیعه11
معجزه قرآن وادعیه
راونددیزاین
خرید چراغ خواب لاک پشتی شلمن
حضرت علی (علیه السلام)
reza
یگانه
شندآباد آموز(محمد تهمتن شندی)
یه دخترتنها
میلاداهورا(کسب درآمدازاینترنت)
فروشگاه اینترنتی فروهر
سرو ناز شـــــــــیراز
erfanf50
حضرت علی علیه السلام
حامد(ترنم عشق)
ماییم ونوای بینوایی...بسم الله اگرحریف مایی
سرچشمـــه فضیـلـــت ها ؛ امـــام مهــدی علیــه السلام
مسافرتنها
ایام تنهایی.علی عباسی عزیز
علی مع الحق والحق مع علی(پویا،فرزنددلبندم)
بی جاده
نجوای مهرگان
دارالترجمه
دارالترجمه رسمی قلم اول
توانا بُوَد هر که با ما بُوَد
چه کسی بهترازخدا؟
متفرقه
شرکت مشهدبرق
فروش لوازم ودستگاه های جوجه کشی و...
دستهها
نکات حساس زندگی
316
خدا،قرآن ومعجزاتش،دین
427
احادیث نبوی وعلوی
125
درباره پیامبران وائمه معصومین(ع)
119
عجایب
41
لطیفه،سرگرمی،مناظرزیبا
15
تنهایی.عشق.درد
338
عکس نوشته
168
متفرقه
8
علمی،سلامت وبهداشت
87
کلام بزرگان،حکایات،قصص.وقایع
122
ادعیه
294
ابر برجسب
www.1men.ir
جدیدترین یادداشتها
همه
[ بدون عنوان ]
بارداری در چه فصلی مناسب تر است؟
روش ساخت دستگاه جوجه کشی
آموزش رمزگشایی حروف ابجد,روش تبدیل اعداد ابجد به کلمه
خواص آیه الکرسی شریف
بخورات و اهمیت آن در علوم غریبه ودعانویسی اسلامی
«بخورات»،عامل کلیدی درانجام عمل دعانویسی اسلامی
دعای قوی برای پیدا کردن کار مناسب
خوردن چه غذاهایی به کنترل کردن اضطراب کمک میکند؟
خواب(تعبیر ها و اشتباهات)
نویسندگان
نادر حبیب الهی
1876
بایگانی
فروردین 1403
1
تیر 1397
1
فروردین 1397
1
دی 1396
4
آذر 1396
3
آبان 1396
1
مرداد 1396
1
تیر 1396
1
خرداد 1395
60
اردیبهشت 1395
53
فروردین 1395
15
دی 1394
3
آذر 1394
6
آبان 1394
20
مهر 1394
27
شهریور 1394
12
مرداد 1394
38
تیر 1394
21
خرداد 1394
2
دی 1393
9
آذر 1393
6
آبان 1393
13
مهر 1393
30
شهریور 1393
69
مرداد 1393
178
تیر 1393
99
خرداد 1393
97
اردیبهشت 1393
85
فروردین 1393
102
اسفند 1392
84
بهمن 1392
97
دی 1392
614
آذر 1392
10
مهر 1392
109
فروردین 1392
1
فروردین 1390
3
تقویم
فروردین 1403
ش
ی
د
س
چ
پ
ج
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
جستجو
Powered by Blogsky
بدرود ای عشق خاموش بدرود ...
ای که آغوش کثیفت تشنه ی خوکان شده تو ای عشوه گر فاسد عیاش
بباران سرو پای بدنت عطر هوس میبارد ...
از تو دریایی از حسادت از دروغ از نیرنگ و حماقت بارید بر چهره من...
چهره ام پاک به دریای لطافت بود چهره ای روشن از برگ صداقت بود
آبشاری رانده بودم ز بالای سرور ز بالای غرور آبشارم همه نور
آبشارم همه عشق آبشارم زتو سرشار بود
آن ،همه دوست داشتن همه آرامش و آسایش بود آن ؛ همه عشق بود
این خیانت این پلیدی این دروغ این ،همه درد این همه بغض این همه اشک
همه اشکو همه اشکو همه اشک شد
دیگر در پیچ خم این خیابان های لعنتی این خیلبان های دونفره
اثری از سایه مان نیست سایه ای که ساخته بودیمش از نور
از نور شبهایی که تک تک سنگفرش های خیابان همیشگی به تلولو مهتاب روشن بود
یادت هست با کفش های لنگه به لنگه و تا ب تایمان گز میکردیم
این حس دوست داشتنی ای که برایش تمام جسم وجانمان را خرج کرده بودیم
روزها را برای به شب رساندنش یاری میکردیم و شب هارا برای به پایان بردنش
گویی از روزگارو زندگی فقط شبش را میخواستیم
شبی که درآن فقط من و تو بودیم شبی خالی از همه کس ...
شبی که از جنس آغوش بود آغوشی پاک ؛ گرم ؛عاشقانه
آغوشی که تمام خواستنمان را ارزانی اش میکردیم
تا ، تا پاسی از آن شب خسته که غرق آرزوهایمان بودیم
شبی که مارا تا اوج می برد و گویی همان جا روی سقف آسمان رهایمان میکرد
و ما چه عاشقانه شعر خواستن را باهم زمزمه میکردیم
چه شب هایی که لذت و عشق و صفا را باهم معنا میکردیم
آن عشقی که زایده شور و شوق بود آن عشق که پاک تر از برگ گل یاس بود به چه تبدیل شد؟؟
روزگاری ز منت آغوش دیگری بر باد رفت !! ؟؟
به همین راحتی ...
نمیدانم کدامین از خدا بی خبر به کام نماد و نشان خوابت را دزدید
نمیدانم به کدامین گناه دستان زخمی ام را ترک گفتی
رفتنت ... دست و پای خاطراتم را زخمی کرد
بگذریم . . . درد و دل با سنگ میکردم اثر میکرد باتو اما چه سود
* دیگر از وفا هم میترسم وقتی که سگ گله را با گرگ دیدم *
بگذریم که گذشتن گویی همواره هم آغوش من است
بگذریم که انگار گسیختن و زایل شدن و رفتن همیشه قسمت من بود
با دستا زخمی ام با قلب شکسته ام با چشمان خونینم خداحافظی کن ...
این ها که همیشه تنها امید و دغدغه شان تو بودی برایت دست تکان میدهند . . .
آه که چه دردیست با چشما خیست بدرقه کنی
پای برهنه ای را که تمام خاطرات تلخ و شیرینش هنوز
با صدای خش خش قدم هایش بر روی برگ های خشک پاییزی
دوباره و دوباره و دوباره معنا میشود . . .
برو که دیگر چشمانم طاقت ندارند میخواهم ببارم تمام حس دوست داشتن حماقت بارانه ام را
میخواهم ببارم تمام آرزوهای پوچ و تو خالی که با رنگ باتو بودن نقاشیشان کرده بودم را
میخواهم ببارم همه آنچه را که از تن پلیدت استشمام کرده بودم را میخوام ببارم
میخواهم برانم ، قایقم را و بروم از این مرداب ؛ از این برکه ،از لجن زار
میخواهم اقیانوسم را به اقیانوس رسانم
جایم همان جاست در آغوش وسعت بی کسی ...
بدرود ای چشمه ی نفرت ای عشق خاموش ای قله هوس
بدرود .
آن همه عشق که به پایت ریختم زهرت باد
بدرود
...
نادر حبیب الهی
پنجشنبه 12 دی 1392 ساعت 11:34 ب.ظ
0
لایک
نظرات
0
+ ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت
Gravatar.com
ثبت نام کنید. (
راهنما
)
نام
ایمیل
آدرس وبسایت
مشخصات مرا به خاطر بسپار
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد
ارسال نظر