ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
مرا دختر خانوم مینامند مضمونی که جذابیتش نفسگیر است .
دنیای دخترانه من نه با شمع و عروسک معنا پیدا میکند و نه با اشک و افسون
اما تمام اینها را هم در برمیگیرد .
من نه ضعیفم و نه ناتوان، چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زورِ بازو میپسندد .
اشک ریختن قدرت من نیست، قدرت روح من است .
اشک نمیریزم تا توجهی را به خواستهام جلب کنم با اشکم روحم را میشویم .
خانه بی من سرد و ساکت است چرا که شور و هیجان زندگی با صدای بلند حرف زدن، و موسیقی گوش دادن، نیست
زندگی ترنم لالاییِ آرامش بخشی را میطلبد که خدا در جادوی صدای من نهفته است .
من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا میگیرم من به تنهایی معنا دارم، معنای عمیقی که در واژه دختر بودن نهفته است .
اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری مرا ضعیفه بخواند باز هم قویتر از قبل از پشت همین واژه سربلند میکنم و لبخند میزنم.
چرا که خداوند مرا دختر آفریده است و همین برای من کافی است .