آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، چراکه:
اگر بسیار کار کند، میگویند احمق است! اگر کم کار کند، میگویند تنبل است! اگر بخشش کند، میگویند افراط میکند! اگر جمعگرا باشد، میگویند بخیل است! اگر ساکت و خاموش باشد میگویند لال است!!!
اگر زبانآوری کند، میگویند ورّاج و پرگوست...! اگر روزه برآرد و شبها نماز بخواند میگویند ریاکاراست!!! و اگر نکند میگویند کافراست و بیدین .....!!!
لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.
پس آنچه باشید که دوست دارید.
شاد باشید.؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود
عقاب وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه یک صخره، به انتظار یک اتفاق مینشیند!
میدانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از رو به رو بیاید!
عقاب به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بالهای خود را میگشاید و اجازه میدهد باد او را با خود بلند کند.
به محض اینکه طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده بلند پرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند میکند و عمود بر طوفان میایستد و مانند گلوله توپی، به سمت بالا پرتاب میشود.
او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج میگیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله مورد نظر، در بالاترین نقطه کوهستان مأوا میگزیند.
خوب به شیوه عقاب برای بالا رفتن دقت کنید. او منتظر حادثه میماند، حادثه ای که برای مرغهای زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان مینشیند تا از انرژی پنهان در گردباد به نفع خود استفاده کند.
وقتی طوفان از راه میرسد، عقاب به جای زانوی غم بغل گرفتن و در کنج سنگها پناه گرفتن، جشن میگیرد و خود را به بالاترین نقطه وزش باد می رساندو از آنجا، سنگینترین ضربه های گردباد را به نفع خود بکار میگیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم به نفع خویش استفاده میکند.
او نه تنها از نیروی مخالف نمیهراسد، بلکه منتظر آن نیز مینشیند چرا که میداند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که میتواند او را به فضای بالا پرتاب کند.
برای روزهایی که راه نجاتت یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است.