ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
من با که گویم این که بهارم خزان شده
ماهم به خاک تیره غربت نهان شده
بانوی بی نشان که به هرسو نشان ز اوست
رفت از برم به قامت همچون کمان شده
بر عالمیان رحمت رحمان زهراست
در هر دو جهان سرور نسوان زهراست
نوری که دهد شاخه ی طوبی از اوست
کوثر که خدا گفته ، به قرآن زهراست
الا ای چاه ! یارم را گرفتند
گلم ، باغم ، بهارم را گرفتند
میون کوچهها با ضرب سیلی
همه دار و ندارم را گرفتند
منم زینب که بی دلدار مانده ست
به قلبم خون به چشمم خار مانده ست
نگاهم خیره می ماند همیشه
به آن خونی که بر دیوار مانده ست.
هر سینه که دوستدار زهراست
آشفته و بی قرار زهراست
گنجینه ی هفت آسمان ها
در سینه ی خون نگار زهراست
از شرح کرامتش همین بس
عالم همه وامدار زهراست