نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

درآینه...


چشم در چشم آیینه دوخته ام
تا چین و چروک بی حساب روحم را در پیدایش سپیدی نا بهنگام موهایم به فراموشی بسپارم
و این زندگی منست

هنوز هم غصه های دلم در نگاه عاشقانه ات تبخیر می شود
و من فریاد می زنم سکوتم را با لبخندی در آیینه

حالا نه از نگاه آیینه می ترسم
نه از پچ پچ بی دلیل باد در گوش هر چه همین حوالی
هر چه همین حدود
فقط
هر از گاهی مرا به تلاقی نگاهی با آیینه میهمان کن.

چند روزیست نذر سکوت کرده ام
و بی هیچ صدایی روبه روی آیینه ایستاده ام تا شاید
بشکنی تو این آیینه را
و تنها ما بمانیم و عشق .
ما بمانیم و عشق .




نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد