افسوس...

دلــــم به حال “مــا” می سوزد ، که “من و تو”
خیلی وقت است تنهایش گذاشته ایم . . .

گاهی بخدا نفس کشیدن سخت استیعنی نفسی تو را ندیدن سخت استبا زور مســـــکـــن قـــوی خوابیدنبا دلهره از خواب پریدن سخت استعاشق نشدی زندگی ات تــــــلخ شودتا درک کنی که دل بریدن سخت استهر روز به انتظار نشستن تا شــــــباز فاصله های دور دیدن سخت استحـــــــقا که مرا یار ندانستی،حـــــالفهمیدن این درد شدیدا ســــخت استباشد، تو مرا هیچ انــگار ولـــــــــیبی تو بخدا نفس کشیدن سخت است

مهرت به هزار چهره آراسته استزیباییت از رونق گل کاسته است هرگز نشدم آنچه تو می خواسته ای امــــــــا تو همانی که دلمخواسته است