نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

آیا گریه بر امام حسین(علیه السلام) گناهان انسان را پاک می کند؟

از روایاتی که در مورد ثواب گریه بر مصیبت امام حسین علیه السلام وارد شده است، استفاده می شود که: خداوند همه گناهان ( کبیره یا صغیره ) گریه کننده بر مظلومیت امام حسین علیه السلام را می بخشد. زیرا گریه بر آن حضرت جزء حسناتی است که سبب از بین رفتن سیئات می گردد . همان گونه که قرآن می فرماید :
لکن لازم است به چند نکته در این مورد توجه شود که عبارتند از :

1. طبیعی است که هر چه انگیزه فرد عزادار بلند مرتبه تر باشد، ثواب بیش تری دارد. ثواب کسی که فقط بر مظلومیت اباعبدالله می گرید، با ثواب کسی که علاوه بر آن، بر محرومیت خود از همراهی با این قافله هم می گرید و بر این که چرا با این قافله همراه نبود و توفیق جان فشانی نداشت، اشک می ریزد و در این عزا و گریه از خدا توفیق همرنگی و همراهی و همگامی در تحقق هدف های مقدس آن امام مظلوم را می طلبد، به طور طبیعی همسان نیست و ثواب فرد دوم به مراتب بالاتر است؛ ولی همان گریه تنها بر مظلومیت آن عزیز، نهال عشق است که در عمق جان کاشته می شود و با اشک چشم آبیاری می گردد و تناور می شود . در نتیجه عشق، عمق و ریشه پیدا می کند ، و هم رنگی و همراهی را در پی خواهد داشت .

2. بخشیدن گناه و یا واجب شدن بهشت بر کسی که در عزای آن امام گریه کند ، بدون شرایط نیست بلکه کسانی از این امور فیض وبهره کامل می گیرند که تقوی داشته باشند. چون قرآن کریم می فرماید: «انما یتقبل الله من المتقین؛ خداوند فقط از پرهیزکاران می پذیرد»، یعنی کسی که تقوی نداشته باشد عمل خیر او فضیلت و نتیجه عالی نخواهد داشت. یا کسی که اهل نماز نیست یا آن را سبک می شمارد، اگرچه گریه اش بی اثر نیست؛ ولی گریه تنها او را اهل بهشت نمی کند . زیرا پیامبر اسلام (ص) می فرماید: اولین ایستگاهی که جهت حسابرسی اعمال انسان در قیامت بر پا می شود، ایستگاه نماز است ، اگر نماز قبول شد، سایر اعمال نیز قبول می شود و اگر نماز قبول نشد، سایر کارهای خیر هم قبول نمی شود، بنا بر این ثواب گریه بر امام حسین طبق این آیه قرآن کریم و روایات مربوطه با تقوا و خواندن نماز و رعایت اوقات آن محقق است.

3. پرواز محبان اهل بیت علیهم السلام به سرمنزل عشق و محبت به معصومین با دو بال میسر است:
الف : عامل احساس محبت و عاطفه
ب : عامل شناخت و آگاهی
شیعیان به هر دو عامل و هر دو بال نیاز دارند، یعنی عشق بدون شناخت و عاطفة بدون آگاهی چندان مفید نسیت . شناخت بدون عشق و محبت نیز کارساز نخواهد بود . هر یک از این دو عامل در دیگری تولید اثر می کند.
پس نباید از این دو عامل غفلت کرد. خصوصاً عامل شناخت و آگاهی؛ زیرا سوز و گداز و اشک و گریه شیعیان در مصائب اهل بیت و خصوصاً مصائب سید الشهدا با الطاف خداوندی و استمداد از روح سالار شهیدان در ما علاقمندان به ابا عبدالله بسیار است؛ اما مراتب آگاهی و شناخت ما نسبت به اهداف آن بزرگوار و چگونگی پیدایش انقلاب عاشورا کم است ، لازم است گریه ها را با شناخت و عمل به دستورات و خواسته های آن حضرت بیامیزیم .

جهت روشن تر شدن مطلب، به کلام نورانی امام باقر علیه السلام و پیام آن حضرت به شیعیان ، تبرک می جوییم که به جابر می فرماید:
«یَا جَابِرُ بَلِّغْ شِیعَتِی عَنِّی السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا یُتَقَرَّبُ إِلَیْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ یَا جَابِرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِیُّنَا وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ یَنْفَعْهُ حُبُّنَا ؛ (3) اى جابر! سلام مرا به شیعیان برسان و به آنها اعلام کن که هیچ گونه قرابت و خویشاوندى بین ما و خدا نیست . فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مى‏شود. اى جابر! هرکس اطاعت خدا را کند و - همراه آن - به ما محبت ورزد ، دوست ما است . هر کس معصیت خدا را کند ، تنها محبت ما برایش سودی ندارد».

حضرت على علیه السلام مى‏ فرمایند:
«أَنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَعِی عِتْرَتِی عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ أَرَادَنَا فَلْیَأْخُذْ بِقَوْلِنَا وَ لْیَعْمَلْ بِعَمَلِنَا ؛(4) من با رسول الله (ص) هستم و در حالى که عترت با من هستند بر حوض [کوثر ]اشراف داریم. پس هر کس ما را مى‏خواهد، هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند...».
بنا بر این این حب اهل بیت (ع) باید در عمل ظاهر شود.

4. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا، نیز ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان آن حضرت است. هم چنین نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا (ع) است. اشک، دل را سیراب می‏کند، عطش روح را برطرف می‏سازد، و نتیجه آن، محبتی است که نسبت به اهل بیت حاصل می‏شود. نیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. قلبی که مهر حسین (ع) داشته باشد، بی شک به یاد مظلومیت و شهادت او می‏­گرید.

در حال گریه و رقت و هیجان، انسان بیش از هر حالت دیگر خود را به محبوبی که برای او می‏گرید نزدیک می‏بیند، در حقیقت در آن حال است که خود را با او یکسان می‏بیند . گریه بیشتر از خود بیرون‏ آمدن و خویش را فراموش کردن و با محبوب یکی شدن است . به تعبیر شهید مطهری: «گریه بر شهید، شرکت در حماسه او و هماهنگی با روح وی و موافقت با نشاط و حرکت او است».

5. گریه و انسان‏ سازی:
از آن جا که در فرهنگ شیعی، عزاداری باید از سر معرفت و شناخت باشد؛ هم‏دردی با آن عزیزان، یادآوری فضایل، مناقب و آرمان‏های آنان است و بدین شکل، آدمی را به سمت الگوگیری و الگوپذیری از آنان سوق می‏دهد.
فردی که با معرفت در مجالس عزاداری، شرکت می‌کند، شعور و شور و شناخت و عاطفه را در هم می‏ آمیزد و در پرتو آن، انگیزه‏ای قوی در او پدیدار می­گردد و هنگام خروج از مراسم عزاداری، مانند: دوستداری می‏شود که با روح معشوق پیوند برقرار کرده، فعّال و شتابان به دنبال پیاده کردن اوصاف محبوب در وجود خویشتن است. اشکی که بیانگر پیوند عاطفی و رابطه مکتبی و اتصال روحی با راه و فکر و خطّ سیّد الشهدا است، حتماً زمینه ساز پرهیز از گناه می‏گردد.

بنا بر این گریه بر امام حسین (ع) سبب می شود که انسان به مکتب و آرمان و اهداف آن حضرت نزدیک شود ، و تلاش کند که دیگر گناه کند و اگر احیانا بر اثر غفلت و فراموشی و یا به هر دلیل دیگر گناهی را مرتکب شد ، و از کاروان محبان و عاشقان آن حضرت عقب افتاد، زود با توبه به کاروان محبوب و معشوق می پیوندد . و با شفاعت آن حضرت قطعا توبه اش پذیرفته می شود و همه گناهانش بخشیده می شود .

از مدینه تا کربلا (فلسفه قیام )

از مدینه تا کربلا همراه با سیدالشهداء امام حسین علیه السلام
امام حسین علیه السلام  

فلسفه قیام ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) را در سخنان آن حضرت  در آغاز حرکت از مدینه و موضع گیری های ایشان در برابر حوادثی که در منزلگاه های میان راه روی داده است می توان یافت .


مدینه
 

زمان: نیمه دوم ماه رجب سال 60 هجری

حاکم وقت مدینه (ولید بن عتیقه) پس از مرگ معاویه دستور یافت تا از امام حسین (علیه السلام) برای یزید بیعت بگیرد. حضرت فرمود: &laquo... یزید فردی است شرابخوار و فاسق که به ناحق خون می ریزد و اشاعه دهنده فساد است و دستش به خون افراد بی گناه آلوده گردیده و شخصیتی همچون من با چنین مرد فاسدی بیعت نمی کند.»

وقتی مروان بن حکم بیعت با یزید را از حضرت درخواست کرد امام حسین(علیه السلام) فرمود: ای دشمن خدا! دور شو، من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «خلافت بر فرزندان ابوسفیان حرام است اگر معاویه را بر فراز منبر من دیدید او را بکشید.» و امت او چنین دیدند و عمل نکردند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق گرفتار کرده است .
 

امام حسین(علیه السلام) در شب 28 رجب سال 60 هجری همراه با بیشتر خاندان خویش و بعضی یاران، پس از وداع با جدش پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) از مدینه به طرف مکه حرکت کرد. 

امام حسین(علیه السلام) هدف خروج از مدینه را در وصیتنامه اش چنین بیان می کند: 
... و جز این نیست که برای اصلاح در میان امت جدم خارج شدم. می خواهم امر به معروف و نهی از منکر کرده و به راه و روش جدم (رسول خدا) و پدرم علی (علیه السلام) رفتار نمایم . 
کسی که به سوی خدا دعوت کند عمل نیک انجام دهد و بگوید از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمی شود ... اگر در نوشتن نامه ات خیر مرا آرزو کرده ای، خدا پاداش تو را بدهد.

مکه
 

زمان : از 3 شعبان تا 8 ذی الحجه 60 هجری

امام حسین(علیه السلام) در سوم شعبان به مکه رسید و در خانه عباس بن عبدالمطلب سکنی گزید. مردم مکه و زائران خانه خدا که از اطراف آمده بودند به دیدار حضرت شرفیاب می شدند.

امام حسین(علیه السلام) پس از رسیدن دوازده هزار نامه از جانب کوفیان، مسلم بی عقیل را در روز 15 رمضان به عنوان نماینده خویش به سوی کوفه فرستاد.
 

امام حسین(علیه السلام) طی نامه هایی به مردم بصره و کوفه، سزاوارترین مردم برای خلافت و امامت را اهل بیت(علیهم السلام) معرفی کرد و ... 

حضرت با رسیدن نامه مسلم بن عقیل مبنی بر بیعت مردم کوفه با وی و از سوی دیگر برای حفظ حرمت خانه خدا - که تصمیم به قتل آن حضرت، در آنجا گرفته بودند - حج را به عمره تبدیل کرد و در هشتم ذی الحجه به رغم مخالفت بسیاری از دوستان به سوی عراق روانه شد. 

بخشی از آخرین سخنرانی های حضرت در مکه: 

ما اهل بیت به رضای خدا راضی و خشنودیم ... هر کس می خواهد در راه ما جانبازی کند و خون خویش را در راه لقای پروردگار نثار نماید، آماده حرکت با ما باشد . 
 
صَفّاح
 

زمان: چهارشنبه 9 ذی الحجه 60 هجری

امام حسین(علیه السلام) در پاسخ به مخالفین حرکت به سوی عراق، فرمود: «رسول خدا را در خواب دیدم و به امر مهمی ماموریت یافتم و باید آن را تعقیب کنم.»

در این منطقه فرزدق شاعر با آن حضرت ملاقات کرد و در جواب حضرت که از احوال مردم عراق جویا شده بود، گفت: دل های مردم با توست ولیکن شمشیرشان با بنی امیه است .
 

سخن امام حسین (علیه السلام) خطاب به فرزدق در این منزلگاه: 

اگر پیش آمدها طبق مراد باشد، خدا را بر نعمت هایش شکر گوییم. اگر پیش آمدها طبق مراد نبود آن کس که نیتش حق و تقوا بر دلش حکومت می کند، از مسیر صحیح خارج نشود و ضرر نخواهد کرد. 

 ذات عِرق

زمان: دوشنبه 14 ذی الحجه 60 هجری

در این منزلگاه بود که عبدالله بن جعفر، همسر زینب (سلام الله علیها) امان نامه ای را از استاندار مدینه "عمروبن سعید" که آن ایام در مکه به سر می برد، گرفت و برای حضرت آورد که مضمون آن چنین بود: من تو را از ایجاد تفرقه بر حذر داشته و از هلاک شدن تو می ترسم!! لذا به سوی من برگرد تا در امان من بمانی!

حضرت در جواب چنین فرمود: کسی که به سوی خدا دعوت کند عمل نیک انجام دهد و بگوید از مسلمانان هستم، از خدا و رسولش جدا نمی شود ... اگر در نوشتن نامه ات خیر مرا آرزو کرده ای، خدا پاداش تو را بدهد.
 

عبدالله پسران خویش (عون و محمد) را به خدمت در کنار حضرت و جهاد با دشمنان سفارش کرد و خود به سوی مکه بازگشت . 

قسمتی از نامه امام به عمربن سعید که در این منزلگاه نوشت: 

بهترین امان، امان خداوند است. از خداوند، ترس از او را در دنیا خواهانیم تا در قیامت به ما امان بخشد. 


حاجِر 

زمان: سه شنبه 15 ذی الحجه 60 هجری

حضرت نامه ای را برای تعدادی از مردم کوفه توسط "قَیس بن مُسهِر" فرستاد و چنین نوشت: «نامه مسلم بن عقیل که حاکی از اجتماع شما در کمک و طلب حق ما بود به من رسید خداوند به خاطر نصرت و یاریتان پاداش بزرگی نصیبتان کند ... هنگامی که فرستاده من "قیس" بر شما وارد شد در کارتان محکم و کوشا باشید، من همین روزها به شما می رسم.»

"قیس" را در میان راه دستگیر کردند. او به ناچار نامه امام را پاره نمود تا از مضمون آن آگاه نشوند. سپس او را به قصر دارالاماره نزد عبیدالله بردند. از او خواستند نام افرادی که به حسین (علیه السلام) نامه نوشته اند افشا کند و یا در برابر مردم به حسین(علیه السلام) و پدر و برادرش دشنام دهد. او بالای قصر رفته و ضمن تمجید از حضرت علی(علیه السلام) و فرزندانش و معرفی خویش، ابن زیاد و یارانش را نفرین کرد و خبر از حرکت حضرت به سوی آنان داد و از مردم خواست دعوت امام حسین (علیه السلام) را اجابت کنند. لذا عبیدالله دستور داد او را از  بالای قصر به پایین انداختند و بدنش قطعه قطعه گردید و این چنین به شهادت رسید .
 

از سخنان امام حسین(علیه السلام) در بین راه مکه تا کربلا: 

«فَاِنّی لا اَرَی المَوت اِلاّ سَعادَة وَلَا الحَیاةَ مَع الظّالِمینَ اِلاّ بَرَماً»؛ من مرگ را جز سعادت نمی بینم و زندگی با ستمگران را جز ننگ نمی دانم. 
 
خُزَیمِیّه
 

زمان: جمعه 18 ذی الحجه 60 هجری

امام و همراهان یک روز و یک شب در این منزلگاه توقف کردند، عده ای پیوستن «زهیر بن قین» به حسین (علیه السلام) را در این منزلگاه گفته اند.

امام حسین(علیه السلام) خطاب به زینب کبری(علیهاالسلام) در این منزلگاه می فرماید:
 

خواهرم! آنچه اراده مشیّت خدا بدان تعلق گرفته، همان خواهد شد . 


زَرُود 

زمان: دوشنبه 21 ذی الحجه 60 هجری

«زهیر بن قین» که دارای عقیده عثمانی بود، در آن سال مراسم حج را بجای آورده و به کوفه باز می گشت. ناخوشایندترین چیز نزد او فرود آمدن در یک محل با حسین (علیه السلام) بود. هر دو در این منزلگاه به ناچار فرود آمدند. در حالی که زهیر با همراهانش مشغول غذا خوردن بود، حضرت از طریق نماینده ای، "زهیر" را به خیمه اش دعوت کرد، اما  او تأملی کرد. همسرش به او گفت: «سبحان الله پسر رسول خدا ترا می خواند و تو اجابت نمی کنی!»

زهیر با اکراه به سوی حضرت رفت. اما هنگام مراجعت از خیمه آن حضرت، آثار خوشحالی از چهره اش نمایان شد و به همراهان گفت: «من به حسین(علیه السلام) ملحق خواهم شد، هر کس میل دارد در یاری فرزند پیامبر شرکت کند، با ما بیاید و هر کس با ما نیست با او وداع می کنم.»  لذا همسرش نیز او را رها نکرد و تا واقعه عاشورا و شهادت زهیر، همراه کاروان حسینی بود.
 

امام حسین(علیه السلام) بعد از شهادت زهیر فرمود: 

ای زهیر! خدا تو را از لطف و رحمت خویش دور مدارد و قاتلان تو را همانند لعنت شدگان مسخ شده به بوزینه و خوک لعنت نماید . 
 
 ثَعلَبیّه

زمان: سه شنبه 22 ذی الحجه 60 هجری

امام شبانه وارد این منزلگاه شد و خبر شهادت "مسلم بن عقیل" و هانی بن عروه را به وی دادند.

پس از آن حضرت فرمودند: «اِنّا لِلّه وَ اِنّا اِلَیهِ راجِعون»؛ همه از خدائیم و به سوی او باز می گردیم، پس از اینها زندگی سودی ندارد. آنگاه اشک به صورتش جاری شد و همراهان نیز گریه کردند.
 

نوشته اند: امام حسین(علیه السلام) با یارانش اتمام حجت کرد. اما گروهی که به طمع مال و مقام دنیا با امام آمده بودند، پس از این خبر، از حضرت جدا شدند. 

سخن امام حسین(علیه السلام) با مردی از اهل کوفه در این منزلگاه: 

به خدا سوگند که اگر تو را در مدینه ملاقات می کردم، اثر جبرئیل را در خانه ما، و نزول او برای وحی به جدم را، به تو نشان می دادم. ای برادر! عموم مردم دانش را از ما برگرفتند ... 


زُباله 

زمان: چهارشنبه 23 ذی الحجه 60 هجری

حضرت حسین(علیه السلام) در این منزلگاه چنین فرمودند: شیعیان کوفه ما را بی یار و یاور گذاشته اند. هر کس از شما بخواهد، می تواند بازگردد و از سوی ما حقی بر گردنش نیست .

امام حسین(علیه السلام) در جواب مردی که از آیه «یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسٍ بَأِمامِهِم» پرسیده بود، فرمود:
 

پیشوایی، مردم را به راه راست دعوت کرد و گروهی اجابت کردند، و پیشوایی، مردم را به گمراهی دعوت کرد و گروهی اجابت کردند. گروه اول در بهشت و گروه دوم در دوزخ خواهند بود. 
 
 بَطنُ العَقَبه

زمان: جمعه 25 ذی الحجه 60 هجری

از سخنان امام حسین(علیه السلام) در این منزلگاه:

بنی امیه مرا رها نکنند تا جان مرا بگیرند. هرگاه چنین کنند، خدا بر آنان کسانی مسلط خواهد کرد که آنها را ذلیل و خوار خواهد ساخت .
 
 

شَراف (و ذُو حُسَم) 


زمان: شنبه 26 ذی الحجه 60 هجری

حضرت در منزلگاه شراف دستور دادند که آب فراوان برداشته و صبحگاهان حرکت کنند. در میان راه و هنگام ظهر به لشکری برخوردند و امام حسین(علیه السلام) با سرعت و قبل از دشمن در منزل «ذُوحَسَم» مستقر شد. آنگاه امام(علیه السلام) فرمان داد تا لشکر دشمن و نیز اسبان آنان را سیراب کنند .

لشکر امام(علیه السلام) و لشکر دشمن به فرماندهی حُر، نماز ظهر و عصر را به امامت حضرت خواندند.
 

امام سپاه حُر را چنین خطاب فرمود: &laquo... ما اهل بیت سزاوارتر به ولایت و حکومت بر شما هستیم از مدعیانی که بر اساس عدالت رفتار نمی کنند و در حق شما ستم روا می دارند. ای مردم! من به سوی شما نیامدم مگر آن که دعوتم کردید. پس اگر از آمدنم ناخشنودید، بازگردم.» 

تا حضرت خواست برگردد، حُر مانع گشت. حضرت فرمود: «مادرت به عزایت بنشیند! چه می خواهی؟ حُر گفت: مأمورم که تو را به نزد عبیدالله بن زیاد ببرم . حال اگر نمی پذیری، حداقل راهی را انتخاب کن که نه به کوفه باشد و نه به مدینه . 

از سخنان حضرت در این منزلگاه: 

مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمی شود. در این حال سزاوار است که مؤمن، لقای پروردگار را طلب کند. 
 
 بَیَضه

زمان: یکشنبه 27 ذی الحجه 60 هجری

لشکر امام حسین و حر که به موازات و نزدیک همدیگر حرکت می کردند در این محل فرود آمدند.

حضرت در این منزلگاه لشکریان حرّ را مخاطب قرار داده، چنین فرمود: «بنی امیه به فرمان شیطان از اطاعت خدا سرپیچی نموده و فساد کردند. حدود خدا را اجرا نکرده و بیت المال را منحصر به خود ساختند. حرام خدا را حلال و حلال خدا را حرام کردند ... . شما به من نامه ها نوشتید و گفتید که با من بیعت کرده اید، حال اگر به بیعت خویش با من پایبند بمانید کار عاقلانه ای کرده اید که من فرزند دخت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اسوه ای برای شما هستم. اگر بیعتتان را بشکنید، سوگند به جانم! که از شما هم بعید نیست، چرا که با پدرم علی(علیه السلام) و برادرم حسن و پسر عمویم مسلم پیمان شکنی کردید. بدانید اگر چنین کنید سعادت خودتان را از دست داده اید.
 

از سخنان حضرت در این منزلگاه:


ای مردم! رسول خدا فرمود: هر کس سلطان ستمگر، پیمان شکن، حلال کننده حرامها و مخالف با سنت رسول خدا را ببیند و در برابر او برنخیزد، جایگاهش با او در جهنم است . 
 

عُذَیبُ الهِجانات
 

زمان: دوشنبه 28 ذی الحجه 60 هجری

چند تن از اهل کوفه با حضرت ملاقات کرده و اوضاع شهر را چنین توصیف کردند: «به اشراف کوفه رشوه های گزاف داده اند و اینک یک دل و یک زبان با تو دشمنی می ورزند و سایر مردم دلشان با توست.  اما فردا شمشیرهایشان به روی تو کشیده می شود.»

امام در این باره آیه ای را تلاوت فرمودند که:
 

از میان مؤمنان مردانی هستند بر سر پیمان خود با خدا ایستادگی کرده و به عهد خویش وفا کردند و به شهادت رسیدند و برخی در انتظار شهادت اند ... . 


قصر بنی مُقاتِل 

زمان: چهارشنبه اول محرم 61 الحرام هجری

گروهی از اهل کوفه در این منزلگاه خیمه زده بودند، حضرت از آنها پرسید: آیا به یاری من می آیید؟ بعضی گفتند دل ما رضایت به مرگ نمی دهد و بعضی گفتند: ما زنان و فرزندان زیادی داریم، مال بسیاری از مردم نزد ماست و خبر از سرنوشت این جنگ نداریم، لذا از یاری تو معذوریم .

حضرت به جوانان امر کرد که آب بردارند و شبانه حرکت کنند. 


امام حسین (علیه السلام) در این منزل به عبیدالله جعفی چنین فرمود: 

پس اگر ما را یاری نمی کنی خدای را بپرهیز و از این که جزو کسانی باشی که با ما می جنگند. سوگند به خدا اگر کسی فریاد ما را بشنود و ما را یاری نکند، او را به رو در آتش می افکند. 
 

نینوا ( و کربلا)
 

زمان: پنج شنبه دوم محرم الحرام 61 هجری

نینوا جایی است که حرّ دستور یافت حضرت را در بیابانی بی آب و علف و بی دژ و قلعه فرود آورد. امام برای اقامت در محل مناسب تری، به حرکت خود ادامه داد تا به سرزمینی رسید. اسم آنجا را سوال فرمود؛ تا نام کربلا را شنید، پس گریست و فرمود: پیاده شوید، اینجا محل ریختن خون ما و محل قبور ماست، و همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، و جدم رسول خدا چنین وعده داد .

عبیدالله بن زیاد نامه ای بدین مضمون برای حضرت نوشت: خبر ورود تو به کربلا رسید. من از جانب یزید بن معاویه مأمورم سر بر بالین ننهم تا تو را بکشم و یا به حکم من و حکم یزید بن معاویه باز آیی! والسلام. امام(علیه السلام) فرمود: این نامه را جوابی نیست! زیرا بر عبیدالله عذاب الهی لازم و ثابت است.
 

امام حسین (علیه السلام) چون نامه ابن زیاد را خواند، فرمود: 

«لا اَفلَحَ قَومٌ اشتَرَوا مَرضاتِ المَخلوُقِ بِسَخَطِ الخالِق؛ رستگار نشوند آن گروهی که خشنودی مردم را با غضب پروردگار خریدند. (خشنودی مردم را بر غضب خدا مقدم داشتند) 

تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند . 

کربلا 

زمان: جمعه سوم محرم الحرام 61 هجری

عمر بن سعد با لشکری چهار هزار نفره از اهل کوفه وارد کربلا شد.

سخن امام حسین (علیه السلام) هنگام ورود به کربلا:
 

«اَلنّاسُ عُبیدُ الدُّنیا وَالدّینُ لَعِقٌ عَلی اَلسِنَتِهِم یَحوُطُونَهُ ما...؛ مردم، بندگان دنیا هستند و دین آنها جز سخن زبانشان نیست. تا آنگاه کا زندگیشان بچرخد، دنبال دین می روند. و هرگاه بنای امتحان و آزمایش پیش آید، دینداری بسیار اندک می شود. 
 

کربلا
 

زمان: شنبه چهارم محرم الحرام 61 هجری

عبیدالله بن زیاد در مسجد مردم را چنین خطاب کرد: «ای مردم! خاندان ابوسفیان را آزمودید و آنها را چنان که می خواستید یافتید!! و یزید را می شناسید که دارای رفتار و روشی نیکوست که به زیر دستان احسان می کند و بخشش های او بجاست! اکنون یزید دستور داده تا بین شما پولی را تقسیم نمایم و شما را به جنگ با دشمنش حسین بفرستم.»
 

شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار جنگجو 

یزید بن رکاب با دو هزار جنگجو 

حصین بن نمیر با چهار هزار جنگجو 

مضایر بن رهیه با سه هزار جنگجو 

نصر بن حرشه با دو هزار جنگجو برای جنگ با امام حسین (علیه السلام) اعلام آمادگی کرده و حرکت به سوی کربلا را آغاز کردند. 

امام (علیه السلام) در پاسخ «قیس بن اشعث» که سفارش به بیعت با یزید می کرد، فرمود: 

نه، به خدا سوگند، دست ذلت در دست آنان نمی گذارم، مانند بردگان از صحنه جنگ با آنان فرار نمی کنم. 


کربلا 

زمان: یکشنبه پنجم محرم الحرام 61 هجری

نیروهای پراکنده در سطح شهر کوفه کم کم جمع شده و به لشکر عمر بن سعد می پیوندند.

عبیدالله عده ای را مأموریت داد تا در مسیر به سوی کربلا بایستند و از حرکت کسانی که به قصد یاری امام حسین(علیه السلام) از کوفه خارج می شوند، جلوگیری کنند.
 

چون گروهی از مردم می دانستند جنگ با امام حسین(علیه السلام) در حکم جنگ با خدا و پیامبر است در اثنای راه از لشکر دشمن جدا شده و فرار می کردند. 

از سخنان امام حسین(علیه السلام) با لشکر دشمن: 

هیهات ما  به ذلت تن نخواهیم داد. خدا و رسول او و مؤمنان هرگز برای ما ذلت را نپسندیدند، دامن های پاکی که ما را پروریده، و سرهای پر شور و مردان غیرتمند هرگز طاعت فرومایگان را بر کشته شدن مردانه ترجیح ندهند. 
 
کربلا
 

زمان: دوشنبه ششم محرم الحرام 61 هجری

عمر بن سعد نامه ای را از عبیدالله دریافت می دارد که مضمون آن چنین است: من از لشکر سواره و پیاده چیزی را از تو فرو گذار نکردم، و توجه داشته باش که مأمورانی برگزیده ام که هر روز وضعیت را به من گزارش کنند.

حبیب بن مظاهر از حضرت اجازه می گیرد تا نزد طایفه ای از بنی اسد - که در آن نزدیکی ها زندگی می کردند - رفته و آنان را به یاری فرا خواند، حضرت اجازه دادند. حبیب نزد آنها رفت و گفت: «امروز از من فرمان برید و به یاری حسین بشتابید تا شرف دنیا و آخرت از آنِ شما باشد.» تعداد90 نفر بپا خواستند و حرکت کردند، اما در میان راه با لشکر عمر بن سعد برخورد کردند و چون تاب مقاومت نداشتند، پراکنده شده و برگشتند. حبیب به نزد حضرت رسید و جریان را تعریف نمود. امام گفت:«لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللهِ.»
 

نامه امام حسین(علیه السلام) از کربلا به برادرش محمد بن حنفیّه و بنی هاشم: 

... مثل این که دنیا اصلاً وجود نداشته(اینگونه دنیا بی ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست. 

حضرت "زهیر بن قیس" را فرمانده راست سپاه، و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش عباس(علیه السلام) سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت چون می فرمود: دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم.» 

کربلا 

زمان: سه شنبه هفتم محرم الحرام 61 هجری

تعداد نظامیانی که لباس و سلاح جنگی و حقوق از حکومت غاصب بنی امیه گرفته و به جنگ امام حسین (علیه السلام) آمده بودند را، بالغ بر 30 هزار جنگجو نوشته اند .

عمر بن سعد نامه ای بدین مضمون از عبیدالله دریافت کرد که: سپاهیان خود را بین امام حسین (علیه السلام) و اصحابش و آب فرات فاصله بینداز به طوری که حتی قطره ای آب به امام(علیه السلام) نرسد، همانگونه که از دادن آب به عثمان بن عفّان خودداری شد! عمر بن سعد 500 سوار را در کنار شریعه فرات مستقر کرد. یکی از آنها فریاد زد یا حسین! به خدا سوگند که قطره ای از این آب را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!
 

حضرت فرمود: «خدایا! او را از تشنگی هلاک کن و هرگز او را مشمول رحمتت قرار مده.» حمید بن مسلم می گوید به چشم خود دیدم که نفرین امام حسین (علیه السلام) تحقق یافت. 

امام حسین (علیه السلام) سپاه دشمن را این چنین نفرین کرد: 

بار خدایا! باران آسمان را از اینان دریغ کن، و بر ایشان تنگی و قحطی(همچون سال های قحطی یوسف در مصر) پدید آور، و آن غلام ثقی(حجاج بن یوسف) را بر ایشان بگمار تا جام زهر به ایشان بچشاند زیرا آنها به ما دروغ گفتند و ما را خوار ساختند و خداوند(به توسط آن غلام) انتقام من و اصحاب و اهل بیت و شیعیان مرا از اینان بگیرد. 
   کربلا

زمان: چهارشنبه هشتم محرم الحرام 61 هجری

هر لحظه تب عطش در خیمه ها افزون می شد، امام حسین(علیه السلام) برادرش عباس را به همراه عده ای، شبانه حرکت داد. آنها با یک برنامه حساب شده، صفوف دشمن را شکسته و مشک ها را پر از آب کردند و به خیمه ها برگشتند.

ملاقات امام حسین(علیه السلام) با عمر بن سعد:
 

حضرت فرمود: «ای پسر سعد! آیا با من مقاتله می کنی و از خدا هراسی نداری؟» 
ابن سعد گفت: «اگر از این گروه جدا شوم خانه ام را خراب و اموالم را از من می گیرند و من بر حال افراد خانواده ام از خشم ابن زیاد بیمناکم.» 

حضرت فرمود: 

«تو را چه می شود؟ خدا جان تو را به زودی در بستر بگیرد و تو را در روز قیامت نیامرزد ... گمان می کنی که به حکومت ری و گرگان خواهی رسید؟ به خدا چنین نیست و به آرزویت نخواهی رسید.» 

سخن امام حسین (علیه السلام) با یارانش:

ای بزرگ زادگان! صبر پیشه کنید که مرگ جر پلی نیست که شما را از سختی و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمت های همیشگی آن می رساند.
 
 
کربلا
 

زمان: پنج شنبه نهم محرم الحرام 61 هجری

شمر خود را به خیام امام حسین(علیه السلام) رسانده، ضمن صدا کردن حضرت عباس و دیگر فرزندان ام البنین، می گوید: «برای شما از عبیدالله امان نامه گرفتم» آنها متفقاً گفتند: «خدا تو را و امان نامه تو را لعنت کند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟»

امام حسین(علیه السلام) توسط حضرت عباس از دشمن یک شب را برای نماز، راز و نیاز با خدا و تلاوت قرآن مهلت می گیرد.
 

حفر خندق در اطراف خیام برای مقابله با شبیخون دشمن و قطع کردن راه ارتباطی دشمن با خیام از  سه طرف - که فقط از یک قسمت ارتباط برقرار باشد – و یاران امام در آنجا مستقر بودند. این تدبیر امام (علیه السلام) برای اصحاب بسیار سودمند بود، گروهی از لشکر عمر بن سعد به سپاه امام (علیه السلام) می پیوندند. 

سخن امام حسین (علیه السلام) خطاب به دشمن: 

وای بر شما! چه زیانی می برید اگر صدای مرا بشنوید؟! من شما را به یک راه راست می خوانم، اما شما از همه فرامین من سر باز می زنید، چرا که شکم های شما از مال حرام پر شده و بر دل های شما مُهر شقاوت زده شده است . 


کربلا 

زمان: جمعه دهم محرم الحرام61 هجری

امام حسین(علیه السلام) با یارانش نماز صبح را به جماعت خواند و سپس با آنها چنین سخن گفت: &laquo... خدا به شهادت من و شما فرمان داده است. بر شما باد که صبر و شکیبایی را پیشه خود سازید.»

حضرت "زهیر بن قیس" را فرمانده راست سپاه، و حبیب بن مظاهر را فرمانده چپ سپاه گمارد و پرچم را به دست برادرش عباس(علیه السلام) سپرد. گرچه سپاه دشمن به خیمه ها نزدیک می شد، ولی حضرت تیری نینداخت چون می فرمود: دوست ندارم که آغازگر جنگ با این گروه باشم.»
 

عمر بن سعد تیر را بر کمان نهاده و به سوی یاران امام انداخت و گفت: گواه باشید که اول کسی بودم که به سوی لشکر حسین تیر انداختم! 

سپس سپاهیان عمر بن سعد تیر بر کمان نهاده و از هر طرف یاران امام حسین(علیه السلام) را نشانه رفتند. امام(علیه السلام) فرمود: «یاران من! بپاخیزید و به سوی مرگ (شهادت) بشتابید، خدا شما را بیامرزد.» 

در حمله اول چهار تن شهید شدند و سپس یاران باقی مانده هر کدام به نوبت به تنهایی به میدان رزم شتافته و به شهادت می رسیدند و بعد از آنها نوبت به خاندان بنی هاشم رسید و آنها نیز شربت شهادت را نوشیدند. 

امام حسین(علیه السلام) که یکه و تنها مانده بود، نگاهی به اجساد مطهر شهدا کرده و آنها را صدا می کرد. حضرت برای وداع آخر به سوی خیمه ها آمد، آنگاه در حالی که شمشیرش را از غلاف بیرون آورده بود در برابر دشمن قرار گرفت و جنگ نمایانی کرد. دشمن از هر طرف وی را محاصره نمود، ناگاه تیری سه شعبه به قلب مبارکش اصابت کرد و در حالی که یکصد و چند نشانه تیر و نیزه بر پیکرش بود، نقش بر زمین گشت و روح مبارکش به ملکوت اعلی پیوست. اما شیون زنان، کودکان و حتی فرشتگان الهی بلند شد. 

«و سَیَعلَمُ الَّذینَ ظَلَموا اَیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ» 
 

امیر کبیر و امام حسین -مطلبی کوتاه اما بسیار زیبا


آیت الله العظمی اراکی رحمة الله علیه فرمودند:

شبی خواب امیرکبیر را دیدم، جایگاهی متفاوت و رفیع داشت.

پرسیدم:

چون شهیدی و مظلوم کشته شدی این مرتبت نصیبت گردید؟

با لبخند گفت: خیر.

سؤال کردم چون چندین فرقه ضاله را نابود کردی؟

گفت: نه

با تعجب پرسیدم:

پس راز این مقام چیست؟

جواب داد:

هدیه مولایم حسین است!

گفتم: چطور؟

با اشک گفت:


آنگاه که رگ دو دستم را در حمام فین کاشان زدند؛ چون خون از بدنم میرفت تشنگی بر من غلبه کرد، سر چرخاندم تا بگویم قدری آبم دهید؛ ناگهان به خود گفتم:

میرزا تقی خان این دو رگ را بریدند  این همه تشنگی!پس چه کشید پسر فاطمه؟اوکه از سر تا پایش زخم شمشیر ونیزه و تیر بود  

از عطش حسین حیا کردم ، لب به آب خواستن باز نکردم و اشک در دیدگانم جمع شد.

آن لحظه که صورتم بر خاک گذاشتند، امام حسین آمد و گفت :

به یاد تشنگی ما ادب کردی و اشک ریختی؛ آب ننوشیدی. این هدیه ما در برزخ، باشد تا در قیامت جبران کنیم.




 


 

شناسنامه

نام کامل

میرزا تقی‌خان فراهانی

سرشناس به

امیرکبیر

زادروز

۱۱۸۶ خورشیدی

زادگاه

روستای هزاوه، از توابع اراک، ایران

تاریخ مرگ

۲۰ دی ۱۲۳۰

جایگاه مرگ

باغ فین کاشان، ایران

همسر

جان جان خانم
عزت‌الدوله (خواهر ناصرالدین‌شاه)

فرزندان

تاج‌الملوک (ام‌الخاقان و ملکه‌ مظفرالدین شاه)

میرزااحمدخان (امیرزاده)
سلطان خانم
همدم‌الملوک خانم

اطلاعات سیاسی

سمت

صدراعظم



 

مشخصات حادثه کربلا

 

الف : روز عاشورای سال 61 هجری معادل 21 مهرماه سال 59 شمسی بوده است طول آن روز 13 ساعت و 38 دقیقه و لحظه‌ی شهادت امام حسین(ع) 2 ساعت و 48 دقیقه مانده به غروب آفتاب بوده است . روز عاشورای سال 61 هجری روز جمعه و در نتیجه روز ورود اباعبدالله به کربلا روز دوم محرم و روز پنجشنبه بوده است .

ب : سپاهیان مستقر در کربلا که از کوفه آمده بودند :

عمر بن سعد (ورود به کربلا روز سوم محرم ) 6000 نفر

سنان بن انس 4000 نفر

ثبت بن وبعی 4000 نفر

عروة بن قیس 4000 نفر

یزید بن رکاب کلبی 2000 نفر

نصرمازنی 2000 نفر

حصین بن غیر 4000 نفر

شمربن ذالجوشن (ورود روز نهم محرم ) 4000 نفر

جمع 33000 نفر

عمر سعد سنان ، ثبت بن ربعی ، عروه بن قیس ، در نوبت اول به کربلا آمدند و یزیدبن رکاب و حصین بن غیر و مازنی و شمر در مرحله بعد افزوده شدند .

پ‌ : مجموعه شهدای کوفه از یاران امام 138 تن بوده اند که 14 تن غلام بوده اند. شهدائی که در زیارت ناحیه مقدسه و برخی منابع دیگر آمده اند 82 تن که 17 تن آن ها بنی هاشم اند. در مجموع منابع 33 تن بنی هاشم معرفی شده اند جز 82 تن ،29 نفر دیگر در منابع متاخر ذکر شده است. یکی از مسائل رازآمیز کربلا، عدد مشهور 72 است بی شک یاران امام و شهدای کربلا بیش از این بوده اند برخی بر آنند که عدد 72 بر اساس سر هایی است که از تن جدا و میان قبایل تقسیم شد. آمار مشهور سرهای جداشده 78 نفر است که در روز یازدهم محرم یک روز بعد از عاشورا به ترتیب زیر تقسیم شد :

قیس بن اشعث رئیس قبیله بنی کنده 13 سر

شمر بن ذی الجوشن رئیس قبیله هوازن 12 سر (برخی بیست سر نوشته اند)

قبیله تمیم 17 سر

قبیله بنی اسد 16 (17 سر )

قبیله مذحج 7 سر

دیگر قبایل 13 (9 سر )

 ت : در روز عاشورا ، چند تن از شهدا با حضور مادر خویش به شهادت رسیدند

1-   عبد الله بن حسین (علی اصغر) مادرش رباب

2-   عون بن عبد الله بن جعفر مادرش زینب

3-   محمد بن عبد الله بن جعفر مادرش زینب

4-   قاسم بن الحسن مادرش مرحله

5-   عبدالله بن حسن مادرش بنت شلیل جبلیه

6-عبدالله بن مسلم مادرش رقیه دختر علی بن ابی طالب

7-محمد بن ابی سعید بن عقیل

8- عمرو بن جناده انصاری

9- عبد الله بن وهب کلبی مادرش ام وهب ( قمر)


ث‌ : پنج تن از اصحاب اباعبدالله از اصحاب رسول خدا بودند: 1- انس بن حارث کاهلی 2- حبیب بن مظاهر اسدی 3- مسلم بن عوسجه 4- هانی بن عروه مردای 5 – عبد الله بن یقطر حمیری

ج : پنج تن از یاران پس از امام حسین (ع) در کربلا به شهادت رسیدند : 1- سعدبن حرث 2- برادر سعد ابوالحتوف 3- سوید بن ابی المطاع 4 – محمد بن ابی سعید بن عقیل 5 – هفهاف بن منهد راسبی

چ : هفت تن در حضور پدرشان شهید شدند. 1- علی اکبر 2- علی اصغر 3- عمروبن جناده 4- عبد الله بن یزید 5- عبیدالله بن یزید 6 – مجمع بن عائذ 7- عبد الرحمن بن مسعود

ح: دو تن از یاران اسیر و شهید شدند : سوار بن منعم نهمی و موقع بن شماسه صداوی

خ: سر سه تن از شهدای کربلا را، پس از شهادت به جانب امام حسین پرتاب کردند عبد الله بن عمر کلبی عمربن جناده انصاری ، عابس بن ابی شبیب شاکری

د: امام حسین بربالین هفت تن از شهدا پیاده حاضر شد، مسلم بن عوسجه، حر بن یزید ریاحی، واضح رویی یا اسلم ترکی، عباس، قاسم، عبدالله بن حسن، عبدالله رفیع، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، زهر بن القین و جون غلام ابوذر

ر : جز خانواده حضرت اباعبدالله، چند تن از یاران اباعبدالله، همراه خانواده در کربلا حضور یافتند. عبدالله بن کلبی از منطقه برجعه همراه زنش هانیه و مادرش قمر ( ام وهب) به کربلا آمد و خود و همسرش به شهادت رسیدند . مسلم بن عوسجه اسدی ، با همسر(خانواده ) و کنیزش در کربلا شرکت کرد . جناده بن حارث(حرث) با همسر و فرزندش عمرو در کربلا حضور داشت.

ز : در کربلا پانزده تن از بردگان در رکاب امام عاشقانه جنگیدند و به شهادت رسیدند تنها یک تن از آنان پیش از عاشورا را به شهادت رسید .
1- نصر غلام امام علی
2- سعد غلام امام علی
3- حرث غلام حضرت حمزه
4- اسلم غلام امام حسین
5- قارب غلام امام حسین
6- سلمان غلام امام حسین (در بصره به شهادت رسید )
7- منجح غلام امام حسن مجتبی
8- جون غلام ابوذر
9- واضح غلام حرث سلمانی
10- شبیب غلام حرث جابری
11- شوذب غلام شاکر ( در غلام بودن او تردید است )
12- رافع غلام مسلم اذری
13-سالم غلام عامر عبدی
14- سالم غلام بنی مدینه

ژ : هفت تن ، پدر وپسر در رکاب اباعبدالله جنگیدندو به شهادت رسیدند
1- علی اکبر (علی ابن الحسین ) فرزند ابا عبد الله
2- عبد الله رفیع فرزند ابا عبد الله
(بر اساس قول مسعودی میان علی اصغر و عبد الله رفیع یک یا سه روزه فرق باید نهاد در آن صورت سه فرزند اباعبد الله به شهادت رسیده اند )
3- عمروبن جناده انصاری
4- عبدالله بن یزید بن ثبط عبدی
5- عبیدالله بن ثبط عبدی
6- عبدالرحمن بن مسعود
7- مجمع بن عائذ

س : یک تن از یاران امام حسین ، پدرش در جنگ صفین به شهادت رسیده بود وی عمار بن حسان طایی است.
ش : دو تن از یاران امام به نام های محمد و عبدالله ، پدرشان مسلم بن عقیل در کوفه به شهادت رسیده بود.
ص : سه برادر از فرزندان عقیل به نام های مسلم، عبد الرحمن و جعفر به شهادت رسیدند و سه برادر از غیر بنی هاشم به نام های قاسط، کردوس و مقسط فرزندان زهر ثعلبی در رکاب امام حسین جانفشانی کردند . سه برادر از فرزندان امام مجتبی به نام های ابوبکر ، قاسم و عبد الله از آرمان عمومی خویش دفاع کردند و جان باختند.

ض : شش برادر از بنی هاشم به شهادت رسیدند وامام حسین (ع) ، عباس (ع) ، جعفر ، عثمان ، عبدالله و ابوبکر
ط : شهیدان دو برادری ( دو برادر شهید در کربلا )

1-   علی اکبر و علی اصغر فرزندان امام حسین

2-   عبدالله و محمد فرزندان مسلم

3-   عون و جعفر (محمد ) فرزندان عبدالله جعفر و حضرت زینب

4-   عبدالله و عبد الحمن فرزندان عروه انصاری

5-   نعمان و حلاس فرزندان عمرو رابی

6-   سعد و ابو الحتوف فرزندان حرث انصاری

7- مالک و سیف (برادران ناتنی ) از جابریان

ظ : کودکانی که به سن بلوغ نرسیده ، در کربلا به شهادت رسیدند .
1- علی اصغر (علی بن الحسین ) بایر حرمله
2- عبد الله بن الحسین در گودال قتلگاه به دست بحر بن کعب
3-محمد بن ابی سعید به دست لقیط یا هانی
4- عمرو بن جناده انصاری در نبرد تن به تن
5- قاسم بن الحسن عمرو بن ازدی ( او را نوجوان دانسته اند او را تا 17 سال نیز ذکر کرده اند)

ع : امام در سوگ دو تن از یارانش که در کوفه شهید شده بودند سخن گفت : مسلم بن عقیل وهانی بن عروه
غ : دو زن در عاشورا ، در رکاب امام جنگیدند نخستین مادر عبد الله بن عمیر کلبی (ام وهب یا قمر ) بود و دومی مادر عمرو بن جناده انصاری

ف : پیکر چند تن از یاران امام قطعه قطعه شد، نخستین آنان سردار رشید کربلا، ابوالفضل العباس است که دست راست، سپس چپ و سرانجام سر از بدنش جدا شد پس از او، فرزند برومند امام، علی اکبر است که بدنش با ضربات شمشیر قطعه قطعه شد. سومین تن عبدالله عمرکلبی است که در جنگ تن به تن با سالم وسیار، ابتدا دست سپس ساق پا و آن گاه سرش جدا و به سمت امام پرتاب شد.


ق : تنها زن شهید در رکاب اباعبدالله، همسر عبدالله عمر کلبی است. این دو هفده روز پس از ازدواج به امام پیوستند و به کربلا آمدند و هر دو در کنار هم شهید شدند .


ک : روز عاشورا پنج بانو در میدان نبرد با دشمن سخن گفتند یا با دشمن رو یا رو شدند .

1-زینب کبری 2- مادر عمرو بن جناده 3 – همسر عبد الله بن عمر کلبی 4- مادر عبد الله بن عمر کلبی 5-کنیزک مسلم بن عوسجه پس از شهادت مسلم بن عوسجه

گ : در کربلا یک تن ایرانی به نام اضح رومی یا اسلم (سلیمان ) ترکی فداکاری کرده و به شهادت رسیده است .
ل‌ : از مجموع یاران امام حسین ،34 تن تبار یمنی و 18 نفر نزاری (از تبار نزار معد)بوده اند .در نتیجه حدود 25 درصد یاران اباعبدالله یمنی بوده اند که در کوفه و اطراف ساکن بودند .

م : جز بنی هاشم ، عمده ای یاران از قبایل بنی اسد، همدان، مذحج، خشعم، کنده، غفاری، ازد، تَیم طایی، تغلبی، حجهنی و تمیمی هستند .

>> نویسنده ای کتاب نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت بر اساس آمار مشهور 72 تن مینویسد : شهدای واقعه کربلا از هر دو گروه قبایل یمنی و نزاری تشکیل میشدند . بیست نفر از بنی هاشم یعنی 28 درصد آنان هجده نفر نزاری یعنی 25 درصد ایشان و 34 درصد شهدا یمنی هستند ( ر.ک نقش قبایل یمنی در حمایت از اهل بیت ، اصغر نشطر القائم ناشر نوشته ی کتب قم ، چاپ اول ، 1380 ، ص (30) <<
ویژگی های رزم و رزمگاه

در روز داغ عاشورا، در گستره ی حدود شش کیلومتر و در طول حدود هشت ساعت حماسه‌ی عظیم وبی‌بدیل حسینی رخ میدهد. ویژگیهای میدان را این گونه میتوان برشمرد.

-        زمین ،خارزار با پستی و بلندی

-        هوا صاف آفتابی و داغ

-         طول محور عملیات حدود 360 متر و طول جبه ی دفاعی 180 متر

-        تعداد خیمه های جبهه اباعبدالله حدود 60 خیمه و فاصله ی هریک 2 متر

-        فرمانده نیروهای اباعبدالله خود امام، پرچمدار ابوالفضل العباس ، فرمانده جناح راست زهر بن القین و فرمانده جناح چپ حبیب بن مظاهر

-  وضعیت دشمن حدود سی‌وسه هزار نفر نیرو ، باسواره وپیاده

-  فرمانده لشکر عمر بن سعد، پرچمدار لشکر عندم عمر سعد درید، فرمانده پیاده نظام ثبث بن وبعی ، فرمانده سوار نظام عروه بن قیس احمصی غزره بن قیس، فرمانده جناح راست (میمنه) عمرو بن حجاج (نگاهبان فرات هم هست.) فرمانده جناح چپ (میسره ) شمربن ذالجوشن

-        امکانات سپاه اباعبدالله ،اندک ،در محاصره ،فاصله با آب حدود 500 متر از نظرگاه موازنه‌ی قوا (تقریبا 400 نفر متقابل یک نفر)

- فاصله ی مقتل ابا عبد الله و مقتل علی اکبر 300متر ، فاصله ی مقتل الحسین و علی اصغر 150 متر

  فاصله ی مقتل الحسین و تل زینبیه 100 متر و فاصله ی مقتل الحسین و خیام 150 متر.

از ادم تا خاتم

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

 

 

از همان هنگام که آدم ابوالبشر در شعله پشیمانی سوخت  و گریه تجربه شد و همه اسماء حسنی را زمزمه کرد تا بــه " قدیم الاحسان بحق الحسین" رسید و اشک از نـردبان مژه هایش به پائین خزید و راز ایـن اشک را  از جبرئیل پرسید و او قصه ی عاشورای تو را گفت : نخستین مجلس سوگواری با مرثیه جبرئیل و گریه آدم بر پا شد.

هنگامی که نوح بر دوشهای موجهای کوه شکن، در دریائی بی ساحل پیش راند و به کربلایت رسید و جبرئیل سوگ تو را سرود، نوح نیز نوحه کرد و غمی سنگین بر قلبش پنجه درانداخت.

هنگامی که ابراهیم از قتلگاه اسماعیل بازگشت و جبرئیل قصه ی "ذبح عظیم" عاشورا را برایش سرود، ابراهیم نیز در هق هق گریه هایش گم شد. 

هنگامی که موسی به وادی مقدس رسید و صاعقه یک فریاد، فرمان توقفش داد که "اخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی " (کفشهایت را بیرون افکن که به پاکترین سرزمین رسیده ای ) شعله مقدس و جا ودانه تو پرده بر انداخت و تا نهایت تاریخ دامن گسترد و همه قلبها و قطبهای منجمد را به گرمی و تپش حیات خواند و کاروان خون او در رگ رگ اعصار دوید.

آری، اگر حضور روشن امام حسین (ع) در آفرینش نبود، امروز سفره باز نور در بوستانی نمی وزید.

اگر امام حسین (ع)  نبود درختان سر بالیدن نداشتند و بذرها در عطش رستن، سر بر آسمان نمی ساییدند.

اگر کاروان امام حسین (ع)  با 72 پرچم سرخ از شهیدستان عشق، کوچه های غفلت را نمی پیمود، خواب از نگاه غافلان زدوده نمی شد و فرشتگان زمین مقهور شیاطین می شدند.

اگر امام حسین (ع)  نبود کربلا حاشیه فرات و عاشورا روزی گمشده در تاریخ بود.