نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

باید فکر کرد ...


 

 

http://8pic.ir/images/99741951241747566662.jpg

 

 

گاهی باید حرف نزد!


باید سکوت کرد و در سکوت فکر کرد ....

 


 

به آدم ها ...

 



به حرفهایشان ...


 

به رفتن ها وآمدن هایشان ...


 

به حرف هایی که دارند و نمی گویند ...

 


به حرف هایی که ندارند و می گویند ...


به روزها ...


روزهایی که می آیند و نمی دانی از آنها چه میخواهی ...

 


روزهایی که گذشته و نفهمیدی چه می خواستند بگویند ...


گاهی به خود سکوت هم باید فکر کرد

fall 2/9/92- فال-فال حافظ-فال روزانه-فال عشق

                                                                                                                                                                      


آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

ماه من ، غصه چرا ؟!



ماه من ، غصه چرا ؟!
آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز
مثل آن روز نخست
گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !
یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان
نه شکست و نه گرفت !
بلکه از عاطفه لبریز شد و
نفسی از سر امید کشید
ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید
زیر پاهامان ریخت ،
تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست
!
ماه من غصه چرا !؟! 
تو مرا داری و من
هر شب و روز ،
آرزویم ، همه خوشبختی توست !
ماه من ! دل به غم دادن و از یاس سخن ها گفتن
کارآن هایی نیست ، که خدا
را دارند ...
ماه من ! غم و اندوه ، اگر هم روزی، مثل باران بارید
یا دل شیشه ای ات ، از لب پنجره عشق ، زمین خورد و شکست،
با نگاهت به خدا ، چتر شادی وا کن
وبگو با دل خود ،

که خدا هست ، خدا هست ؛خدا هست هنوز!
او همانی است که در تار ترین لحظه شب، راه نورانی امید
نشانم می داد ...
او همانی است که هر لحظه دلش می خواهد ، همه زندگی ام ،
غرق شادی باشد ....
ماه من !
غصه اگر هست ! بگو تا باشد !
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است ...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند
همه را با هم و با عشق بچین ...
ولی از یاد مبر،
پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا
و در آن باز کسی می خواند ،
که خدا هست ، خدا هست
و چرا غصه ؟ چرا !؟!



شهر من اینجا نیست!


 شهر من اینجا نیست !
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش، همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !

اینجا هر کسی
هفتاد رنگ بازی میکند
تا میزبان سیاهی دیگری باشد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ را
دوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
.
شهر من اینجا نیست!
اینجا…
سبدهاشان پر است از
تخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!
.
من به دنبال دیارم هستم،
شهر من اینجا نیست…شهر من گم شده است!

حقیقتِ خودت



 تو خودت را رنگ زدی، تا شیبه خاطرات این آدم ها باشی؟

شاید فراموش کردی، که این آدم ها رنگین کمان را با دروغ های خود رنگ میکنند!

تو برای آنها، حتی معنی بی رنگی را هم نداری!

کاش سیاه و سفید بودی!

تا باورشان میشد، تو شیبه دروغ های رنگیِ آنها نیستی!

شبیه حقیقتِ خودت هستی!

حقیقتِ خودت!

ساده که میشوی...



ساده که میشوی

همه چیز خوب میشود

خودت

غمت

مشکلت

غصه ات

هوای شهرت

آدمهای اطرافت

حتی دشمنت

 

یک آدم ساده که باشی

برایت فرقی نمیکند که تجمل چیست

که قیمت تویوتا لندکروز چند است

فلان بنز آخرین مدل ، چند ایربگ دارد

 

مهم نیست

نیاوران کجاست

شریعتی و پاسداران و فرشته و الهیه

کدام حوالی اند

رستوران چینی ها

گرانترین غذایش چیست

  

ساده که باشی

همیشه در جیبت شکلات پیدا میشود

همیشه لبخند بر لب داری

بر روی جدولهای کنار خیابان راه میروی

زیر باران ، دهانت را باز میکنی و قطره قطره مینوشی

 

آدم برفی که درست میکنی

شال گردنت را به او میبخشی

  

ساده که باشی

همین که بدانی بربری و لواش چند است

کفایت میکند

نیازی به غذای چینی نیست

آبگوشت هم خوب است

ساده که باشی 

 

آدمهای ساده را دوست دارم

بوی ناب آدم میدهند

 

ساده که می‌شوی

فرمول نمی‌خواهی

ایکس تو همیشه مساوی ایگرگ توست

ساده که می‌شوی

درگیر رادیکال، انتگرال و مشتق و ریاضت‌ها نیستی

هرجایی به راحتی محاسبه می‌شی

ساده که می‌شوی

حجم نداری، جایی نمی‌گیری

زود به‌یاد میایی و دیر از خاطر میروی

ساده که می‌شوی

کوچک می‌شوی

توی دل هر کسی جا می‌شوی