یادمان باشد اگر خاطرمان تنها شد
طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم
یادمان باشد اگر این دلمان بی کس شد
طلب مهر ز هر چشم خماری نکنیم
یادمان باشد که دگر لیلی و مجنونی نیست
به چه قیمت دلمان بهر کسی چاک کنیم
یادمان باشد که در این بهر دو رنگی و ریا
دگر حتی طلب آب ز دریا نکنیم
یادمان باشد اگر از پس هر شب روزیست
دگر آن روز پی قلب سیاهی نرویم
یادمان باشد اگر شمعی و پروانه به یکجا دیدیم
طلب سوختن بال و پر کس نکنیم
ولی آخر تو بگو با دل عاشق چه کنم؟
یاد من هست طلب عشق ز هر کس نکنم
گو تو آخر که نه انصاف و نه عدل است و نه داد
دل دیوانه من بهر که افتاده به خاک
این همه گفتم و گفتم که رسم آخر کار
به تو ای عشق تو ای یار به تو ای بهر نیاز
یاد من هست که د یگر دل من تنها نیست
یاد من هست که دیگر دل تو مال من است
یاد من هست که باشم همه عمر بهر تو پاک
یاد تو باشم و هر دم بکنم راز و نیاز
یاد تو باشد از این پس من و تو ما شده ایم
هر دو عاشق دو پرستو دو مسافر شده ایم
الهی
خدای مهربان من
چه بسا هر گره ای که در کارم می اندازی
همچون گره های قالی باشد که با آنها برای سرنوشتم نقشی زیبا بیافرینی
آمین
شک نکن
درست در لحظه ی آخردر اوج توکل و در نهایت تاریکی
نور نمایان می شود
معجزه ای رخ می هد
خدا در راه است
زندگی
جیره ی مختصری ست
مثل یک فنجان چای
و کنارش عشق است
مثل یک حبه ی قند
زندگی را با عشق
نوش جان
باید کرد
دلم
برای خنده های بی دلیل
برای شادمانی های بی سبب
برای بی ریا بودن
برای کوکی
برای کودکانه زیستن
برای روزهای خوش زندگی تنگ شده است
دستم را بگیر
و به من بگو
چگونه است که در گرگ و میش این روزگار پر بالا و پایین همیشه خاکستری هنوز می توانم بخندم ؟
پاییز
اما فصل _ خرمالوست
فصل گس تنهایی
فصل هزار چیزیست که همیشه یک جایش می لنگد
شاید فصل هزار بهانه ی دیوانگی
پاییز من
عزیز _ غم انگیز _ برگ ریز
یک روز می رسم و تو را می بهارمت
گاه می اندیشم
چندان هم مهم نیست اگر هیچ نداشته باشم
همین مرا بس که کوچه ای داشته باشم
و باران و دوستانی در زندگیم که زلال تر از باران هستند.
نگران نباش حال دلم خوب است !!!
… نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست
نه از شیون های مداومش ، به وقت خواستن تو …
آرام
جوری که نبینی و نشنوی
گوشه ای نشسته ،
و رویاهایش را به خاک می سپارد
**************************************
باز باران نه نگویید با ترانه می سرایم این ترانه جور دیگر
باز باران بی ترانه دانه دانه بر بام خانه
یادم آید روز باران پا به پای بغض سنگین تلخ و غمگین دل شکسته اشک ریزان عاشقی سرخورده بودم
می دریدم قلب خود را
دور می گشتی تو از من
با دو چشم خیس و گریان
می شنیدم از دل خود این نوای کودکانه
پر بهانه زود برگردی به خانه
یادت آید هستی من آن دل تو جار می زد
این ترانه باز باران باز می گردم به خانه
************************************
پیش از آن که در اشک، غَرقِـه شوم.
از عـــشــق، چیزی بگو…!
[احمد شاملو]
***********************************
مثل قالی نیمه تمام
به دارم کشیدهای
یا ببافم، یا بشکافم
اول و آخر که به پای تو میافتم…!
[علیرضا حاج بابایی]
*************************************
من درگیر توام
درگیر یک هم آغوشی وهم انگیز
میان ظهر داغ تابستان
شبیه عشق بازی شالیزار و باد
شبیه عطر نمناک گیسوان بافته
من درگیر یک خمیازه عاشقانه ام…!
*********************************
اگر عشق، عشق باشد
زمان، حرف احمقانهای است…!
[فروغ فرخزاد]
***********************************
تحمل تنهایی
از گدایی دوست داشـتن، آسانتر است.
سهل است که انسان بمیرد،
تا آنکه بخواهد به تکدی حیات، برخیزد…!
[نادر ابراهیمی]
**********************************
قلب
مهـــمانخانه نیست ،
که آدمــــها بیایند …
دو سه ساعت ، یا دو سه روزی توی آن بمانند و بعد بروند !
قلب
لانه ی گنجشک نیست که در بهـــار ساخته بشود ،
و در پائـــیز ، باد آن را با خودش ببرد !
قلب ؟!
راستش نمیدانم چیست !
امــــا این را میدانم
که جای آدمـــــهای خیلی خوب است !!
[نادر ابراهیمی]