نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

سالروزازدواج حضرت علی(ع)وحضرت فاطمه(س)مبارک باد


عاقد: خدا

شاهد: رسول خدا (ص)

دفتر: لوح محفوظ

مکان: عرش

عروس: کوثر

داماد: حیدر

ذوالقرنین همان کورش است



داستان ذوالقرنین در قرآن در سوره کهف به این شرح آمده است:

و از تو در باره ذو القرنین می‌پرسند. بگو: برای شما از او چیزی می‌خوانم. (۸۳) ما او را در زمین مکانت دادیم و راه رسیدن به هر چیزی را به او نشان دادیم. (۸۴) او نیز راه را پی گرفت. (۸۵) تا به غروبگاه خورشید رسید. دید که در چشمه‌ای گِل‌آلود و سیاه غروب می‌کند و در آنجا مردمی یافت. گفتیم: ای ذو القرنین، می‌خواهی عقوبتشان کن و می‌خواهی با آنها به نیکی رفتار کن. (۸۶) گفت: اما هر کس که ستم کند ما عقوبتش خواهیم کرد. آن گاه او را نزد پروردگارش می‌برند تا او نیز به سختی عذابش کند. (۸۷) و اما هر کس که ایمان آورد و کارهای شایسته کند، اجری نیکو دارد. و در باره او فرمانهای آسان خواهیم راند. (۸۸) باز هم راه را پی گرفت. (۸۹) تا به مکان برآمدن آفتاب رسید. دید بر قومی طلوع می‌کند که غیر از پرتو آن برایشان هیچ پوششی قرار نداده‌ایم. (۹۰) چنین بود. و ما بر احوال او احاطه داریم. (۹۱) باز هم راه را پی گرفت. (۹۲) تا به میان دو کوه رسید. در پس آن دو کوه مردمی را دید که گویی هیچ سخنی را نمی‌فهمند. (۹۳) گفتند: ای ذو القرنین، یأجوج و مأجوج در زمین فساد می‌کنند. می‌خواهی خراجی بر خود مقرر کنیم تا تو میان ما و آنها سدی برآوری؟ (۹۴) گفت: آنچه پروردگار من مرا بدان توانایی داده است بهتر است. مرا به نیروی خویش مدد کنید، تا میان شما و آنها سدی برآورم. (۹۵) برای من تکه‌های آهن بیاورید. چون میان آن دو کوه انباشته شد، گفت: بدمید. تا آن آهن را بگداخت. و گفت: مس گداخته بیاورید تا بر آن ریزم. (۹۶) نه توانستند از آن بالا روند و نه در آن سوراخ کنند. (۹۷) گفت: این رحمتی بود از جانب پروردگار من و چون وعده پروردگار من در رسد، آن را زیر و زبر کند و وعده پروردگار من راست است. (۹۸)

ذوالقرنین در احادیث اسلامی

در برخی احادیث اسلامی ذوالقرنین پیامبر و پادشاه خاور و باختر معرفی شده است. در کتاب نصایح چنین آمده است:

خداوند هیچ پیغمبری را پادشاهی نداد به جز چهار تن(بعد از حضرت نوح ): ذوالقرنین- که نامش کوروش بود- داود، سلیمان و یوسف؛ ذوالقرنین بر خاور و باختر حکومت کرد...[۳]

همچنین در احادیث اسلامی از مسجد ذوالقرنین نیز یاد شده است. مسجد و ساختمان بزرگی که درازای آن ۴۰۰ ذراع بوده، که در ساختمان آن از تخته‌های چوب و مس و الواح مسین استفاده شده است. درازای هر تخته چوب ۲۲۴ ذراع و فاصله دو دیوار ۲۰۰ ذراع و بلندی دیوارها ۲۲ ذراع گفته شده است.[۴] و مجلسی به نقل از ثعلبی محل ساخت سد ذوالقرنین را "پایان خاوری سرزمین ترک‏" خوانده است.[۵]

برداشتها از داستان ذوالقرنین

از داستان ذوالقرنین در قرآن برداشتهای زیر شده است:

وجود داستان پیش از اسلام

تعدادی از مردم مکه و مدینه از این داستان خبر داشته‌اند که گفته شده است بیشتر اهل کتاب بودند، و این نکته از متن چند آیه با جمله «یسئلونک عن ذی القرنین» و «قلنا یا ذا القرنین» و «قالوا یا ذی القرنین» به خوبی مشخص می‌شود، این داستان از پیش از اسلام مطرح بوده ولی بسیاری از مردم به دلیل کسب آگاهی بیشتر یا برای امتحان پیامبر اسلام درباره آن از وی سوال کرده‌اند. (یهودیان چنین پرسشهایی را درباره ماجرای خضر و اصحاب کهف نیز پرسیده‌اند)

مشخصات ذوالقرنین

ذوالقرنین دارای مشخصاتی بود، از آن جمله می توان به موارد زیر اشاره کرد:

  • او شخصی با تاج یا کلاهی با دو شاخ است.
  • خداوند اسباب پیروزی‌ها را در اختیار او قرار داد.
  • او سه لشکرکشی مهم داشت: نخست به باختر، سپس به خاور و سرانجام به منطقه‌ای که در آنجا یک تنگه کوهستانی وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد.
  • خداوند او را قدرتمند کرده بود و اختیار جان و مال انسانها و عذاب و پاداش به آنها را به او داده بود.
  • او انسان یکتا پرست و مهربانی بود، و از طریق دادگری منحرف نمی‌شد، و به همین جهت مشمول لطف خاص پروردگار بود.
  • او یار نیکوکاران و دشمن ظالمان و ستمگران بود، و به مال و ثروت دنیا علاقه‌ای نداشت .
  • او هم به خدا ایمان داشت و هم به روز رستاخیز.
  • او سازنده سدی است که در آن از آهن و مس استفاده شد (و اگر مصالح دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحت الشـعاع این فلزات بود) و هـدف او از ساختن این سد کمک به گروهـی مستضعف در مقابل ظلم و ستم قوم یاجوج و ماجوج بوده است.
  • او از کسانی بوده که خداوند خیر دنیا وآخرت رابه او عطا کرد. خیر دنیادرسلطنت و قدرت واختیاری که به او عطا شده بود و خیر آخرت، برای اینکه او به گسترش داد و اقامه حق و به صلح و بخشش و رفق و کرامت نفس و گستردن خیر و دفع شر درآدمیان عمل می‌کرد.
  • چنین بر می‌آید که او به وحی و یا الهام و یا بدست پیغمبری از پیغمبران تایید می‌شد، و به او کمک می‌کرد.
  • اما از قرآن چیزی که صریحا دلالت کند او پیامبر بوده استفاده نمی‌شود هر چند تعبیراتی در قرآن هست که اشعار به این معنی دارد. از بسیاری از روایات اسلامی که از پیامبر و ائمه نقل شده نیز می‌خوانیم: او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی بود.
  • به جماعتی ستمکار در باختر برخورد و آنان را عذاب نمود (به این مفهوم که با آنها جنگید و آنها را شکست داد).

سوال های مرد اعرابی از پیامبر


عرض کردم میخواهم داناترین مردم باشم؟
حضرت فرمود از خدا بترس

عرض کرد میخواهم از خاصان درگاه خدا باشم؟
حضرت فرمود شب و روز قرآن بخوان

 عرض کردم میخواهم همیشه دل من روشن باشد؟

حضرت فرمود که یاد مرگ را فراموش مکن

عرض کرد میخواهم همیشه در رحمت حق باشم؟
حضرت فرمود با خلق خدا نیکی کن

عرض کرد میخواهم از دشمن به من آفتی نرسد؟

حضرت فرمودهمیشه توکل بخدا کن

عرض کرد میخواهم در چشم مردم خوار نباشم؟
حضرت فرمود پرهیزکار باش

عرض کرد میخواهم عمر من طولانی باشد؟
حضرت فرمود صله رحم کن

عرض کرد میخواهم روزی من وسیع گردد؟
حضرت فرمود همیشه با وضو باش

  عرض کرد میخواهم به آتش دوزخ نسوزم؟
حضرت فرمود چشم و زبان خودرا ببند

عرض کرد میخواهم بدانم گناه به چه چیز ریخته می شود؟
حضرت فرمود تضرع و توبه به حال بیچارگی

عرض کرد میخواهم سنگین ترین مردم باشم؟
حضرت فرمود از کسی چیزی مخواه

عرض کرد میخواهم پرده عصمتم دریده نشود؟
حضرت فرمود پرده ی عصمت کسی را مدر

عرض کرد میخواهم که گورم تنگ نباشد؟
حضرت فرمود مداومت کن به قرائت سوره ی تبارک

عرض کرد میخواهم مال من بسیار شود؟
حضرت فرمود مداومت کن به قرائت سوره ی واقعه هر شب

عرض کرد میخواهم فردای قیامت ایمن باشم؟
حضرت فرمود میان شام و خفتن به ذکر خدا مشغول باش

عرض کرد میخواهم خدای تعالی را در نماز حضور یابم؟
حضرت فرمود در وقت وضو گرفتن بسیار دقت کن

عرض کرد میخواهم از خاصان باشم؟
حضرت فرمود در کارها راستی و درستی پیشه کن

عرض کرد میخواهم برای من عذاب قبر نباشد؟
حضرت فرمود جامه ی خود را پاک نگهدار

عرض کرد میخواهم در نامه ی عمل من گناه نباشد؟

حضرت فرمود با پدر و مادرت به نیکی رفتار کن

چهل حدیث پزشکی بهداشتی ازحضرت علی (ع)


                            بسم الله الرحمن الرحیم

ابوبصیرومحمدابن مسلم گویند حضرت صادق (ع)ازپدرانش نقل کردکه حضرت امیر(ع)دریک جلسه چهل باب علم به اصحابش آموخت که دین ودنیای مسلمانان راآبادکند

1 خون گرفتن بدن راسالم وعقل رامحکم میکند

2 عطربه شارب زدن ازاخلاق پیامبراست واحترامی برای نویسندگان اعمال است

3مسواک موجب خشنودی خدااست سنت پیامبراست ودهان راخوشبو میکند

4روغن زدن پوست رانرم وقوای دماغی رازیاد میکند مجاری عرق رابازمیکند خشکی رابرطرف می کند ورتگ راروشن میکند

5 شستن سد چرک رامیبردوگردوخاک راپاک میکند

6آب دردهان گرداندن رشستن بینی سنت است دهان وبینی راپاک می کند

7انفیه سرراسالم وبدن رانظیف مینماید تنقیه بدن است همه دردهای سررارفع میکند

8 نوره نشاط آوروتمیز کننده تن است

9 کفش نیکو نگهداربدن وکمک وضوونمازاست

10 ناخن گرفتن دردبزرگ راجلوگیری می کند وروزی رازیاد میکند

١١برطرف کردن موی زیربغل بوی بدرارفع میکند پاک کننده است وسنتی است که پیغمبر (ص)دستورداده است

12شستن دستهاپیش ازغذا وبعدازآن روزی رازیاد کند مانع چربی لباس است ودیده راروشنی می بخشد

13 شب زنده داری موجب سلامت بدن وخوشنودی خدا است درمعرض رحمت خدادر

 آمدن وعمل به سنت  واخلاق پیامبران است

14سیب معده راشستشو میدهدونظیف می کند

15کندر جویدن دندانهارامحکم وبلغور رارفع کندوبوی دهان رابرطرف نماید

16 نشستن درمسجد پس ازطلوع آفتاب ازمسافرت درزمین برای طلب روزی موءثرتر است

17 به قلب ضعیف راتقویت می کند معده راپاکیزه می کندوقوت قلب رازیادکندوترسوراپردل وفرزندرازیبا نماید

18 خوردن بیست ویک دانه مویز سرخ هر روز ناشتا هر مرضی راغیرازمرگ جلوگیری کند

19مستحب است مسلمان شب اول ماهرمضان باعیال خود هم بستر شودچون خداوند فرموده:رفث بازنهادرشب روزه برای شما حلال شد(رفث=جماع)

20 انگشتر غیرنقره به دست نکنید که پیامبر (ص)فرمود:

دستی که انگشترآهن دارد پاک نمی شود

ادامه مطلب رامطالعه فرمائید


٢١ انگشتری که نام خدای عزوجل برروی آن نقش بسته است راهنگام تطهیرازدست چپ خارج کنید

22 چون کسی درآئینه نگاه کند وبگوید:الحمدلله الذی خلقنی فاءحسن خلقی وصورنی فاءحسن صورتی وزان منی ماشان من غیری واکرمنی بالاسلام

یعنی شکرخدائی راکه مراآفریدوخلقتم رانیکوکردصورت بندی کردوصورتم رازیباقرارداد وقیافه مراازعیوب وزشتیهای قیافه دیگران سالم داشت ومرابه آئین اسلام کرامت داد

23برای ملاقات برادر مسلمان خودرابیارائید چنانکه برای ملاقات بیگانگان می آرائید که می خواهید شمارابه بهترین قیافه ها  ببینند

24 روزه سه روزازهرماه پنجشنبه اول وپنجشنبه آخر وچهارشنبه وسط وروزه ماه شعبان وسواس سینه واضطراب قلب رابرطرف میکند

25 طهارت گرفتن باآب سردبواسیرراقطع می کند

26 شستن لباس غم وغصه رازایل کند وشرط نمازاست

27موی سفیدرانکنید که نور مسلمان است

28 هرکه مویش دراسلام سفید شود روزقیامت نورانی است

29 مسلمان نباید جنب بخوابد

30 باید وقت خواب طاهرباشیدواگرآب پیدانکردید برزمین تیمم کنیدکه روح وی بجانب پروردگار پروازمی کندوخداوند آن رامی پذیرد وبرکت می دهدواگر مرگش فرارسیده باشد اورادرگنجهای رحمت خودقرار می دهدواگرعمرش باقی باشد بافرشتگان امین آنرابه بدن شما برمی گرداند

٣١ مومن روبه قبله آب دهان نیاندازدواگراندخت استغفارکند

32محل سجده رانبایدفوت کرد

33 درخوراک وآب نباید دمید

34 دربازوبند نباید فوت کرد

35 تکیه به عصانباید خوابید

36 ازپشت بام درهوابول نکنید

37 دراب جاری بول نکنیدواگرکردیدوآسیبی دیدید دیگری راملامت نکنید چه بساآب وهواساکن دارد

38 کسی به رونخوابدواگردیدید کسی چنین خوابیده بیدارش کنیدونگذاریدبااین حال بماند

39باکسالت وچرت به نمازنایستید

40درنمازبه فکرخودنباشیدکه بنده درآن حال برابرخدای عزوجل ایستاده وسهم اوازنمازبه مقداری است که حضورقلب دارد.  والسلام

پاسخ به چند سۆال پیرامون داستان حضرت آدم(علیه السلام)




وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ :

و گفتیم: «اى آدم، خود و همسرت در این باغ سکونت گیر [ید] و از هر کجاى آن خواهید فراوان بخورید و [لى‏] به این درخت نزدیک نشوید، که از ستمکاران خواهید بود.» (سوره بقره / آیه 35)

در ادامه به شرح و بیان آیه 35 سوره بقره می پردازیم و با تتبع در تفاسیر به سوالات زیر پاسخ می دهیم.


حضرت آدم
بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکنی گزیدند، کدام بهشت بود؟ بهشت موعود یا باغی از باغ‌های دنیا؟

از آن جا که:

1- بهشت موعود نعمت جاودان است و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.

2- ابلیس بی ایمان را در آن راهی نخواهد بود، بعد از سرپیچی او از سجده کردن بر آدم ، خداوند شیطان را از بهشت اخراج کرد و فرمود: «فَاخرُج مِنهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»

3- بهشت جای لغو و گناه و نیرنگ نیست: «لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ»

4- بهشت برای پاداش است و آدم هنوز عمل خیری نکرده بود که استحقاق پاداش داشته به اشد.

5- در بهشت موعود امر و نهی و ممنوعیت و تکلیف وجود ندارد و نیز طبق روایات اهل بیت «علیهم السلام» تصریح شده است که بهشت آدم باغی از باغ های دنیا بود و منظور از هبوط و نزول آدم به زمین، نزول مقامی است نه مکانی.

علامه طباطبایی معتقد است مراد از بهشت دنیوی بهشت برزخی است که در مقابل بهشت خلد است و می گوید: «عده ای از روایات از اهل بیت «علیهم السلام» دلالت دارد بر این که بهشت آدم در آسمان بوده، و او با همسرش از آسمان نازل شدند، از این هم که بگذریم کسانی که انس ذهنی به روایات دارند، از این که بهشت نامبرده در آسمان باشد، و آدم از آن جا به زمین هبوط کرده باشد، با این که در زمین خلق شده و در آن زندگی کرده باشند، هیچ تعجب نمی کند، همچنانکه در روایات در عین اینکه آمده: که بهشت در آسمان است، در عین حال آمده: که سوال قبر در قبر است، و همین قبر یا روضه ایست از ریاض بهشت، و یا حفره ایست از حفره های دوزخ، و از این قبیل تعبیرات.»

اساساً کمال های انسان مربوط به انسانیت اوست و انسانیت انسان به نفس اوست، نه به مرد بودن یا زن بودن. به همین دلیل در اسلام هیچ کمالی مختص مرد نیست و هیچ کمالی از زن دریغ نشده، بلکه هر کس خلوصش بیش‌تر باشد تفربش به خدا بیش‌تر است

درخت نهی شده چه درختی بود؟

و در کتاب اخبار عیون الرضا «علیه السلام»، از عبدالسلام هروی، روایت آمده که گفت: به حضرت رضا «علیه السلام» عرضه داشتم: یا بن رسول الله «صلی الله علیه و آله وسلم»، از درختی که آدم و حوا از آن خوردند برایم بگو، تا به بینم چه درختی بود؟ چون مردم درباره آن اختلاف دارند، بعضی روایت می کنند: که گندم بوده بعضی دیگر روایت می کنند: که درخت حسد بوده.

حضرت فرمود: هر دو درست است، عرضه داشتم: با این که دو معنای متفاوت دارد، چطور ممکن است هر دو درست باشد؟

فرمود: ای اباصلت، یک درخت بهشت می تواند چند نوع باشد، مثلاً درخت گندم می تواند انگور هم بدهد، چون درخت بهشت مانند درخت های دنیا نیست، و آدم بعد از آن که خدای تعالی به او احترام کرد، و ملائکه را وا داشت تا برای او سجده کنند، و او را داخل بهشت کرد، در دل با خود گفت: آیا خدا بشری گرامی تر از من خلق کرده است؟

خدای عزوجل از آنچه در دل او گذشت، خبردار شد، پس او را ندا داد: که سر خود را بلند کن، و به ساق عرش بنگر، تا چه می بینی؟

آدم سر به سوی عرش بلند کرد، و به ساق عرش نگریست، و در آن دید که نوشته: «لااله الا الله، و محمد رسول الله، و علی بن ابیطالب امیرالمۆمنین، و همسرش فاطمه سیده زنان عالمیان، و حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشتند»، آدم پرسید: پروردگارا! اینان چه کسانی اند؟ خدای عزوجل فرمود: ای آدم اینان ذریه های تو هستند و از تو و از همه خلایق من بهترند، و اگر این‌ها نبودند، من تو را، و بهشت و دوزخ، و آسمان و زمین، را خلق نمی کردم، پس زنهار مبادا به چشم حسد بر اینان بنگری، که از جوار من بیرون خواهی شد.

نواهی خداوند به چند دسته تقسیم می شود؛ از جمله نهی مولوی و نهی ارشادی. منظور از نهی مولوی نهیی است که انجام آن باعث عقاب می شود، اما نهی ارشادی یا تنزیهی، تنها هدایت کردن مکلف به صلاح اوست و ارتکاب آن گناه نیست

پس آدم به چشم حسد برآنان نظر افکند، و آرزوی مقام و منزلت آنان کرد، و خداوند شیطان را بر او مسلط ساخت، تا سرانجام از آن درخت که نهی شده بود خورد، و بر حوا هم مسلطش کرد، او هم به مقام فاطمه به چشم حسد نگریست، تا آن که از آن درخت بخورد. همچنان که آدم خورد، و در نتیجه خدای تعالی هر دو را از بهشت بیرون کرد، به زمین فرستاد، تا در جوار زمین باشند.

 

با توجه به اینکه پیامبران عصمت داشته و معصوم بوده اند، چرا حضرت آدم مرتکب گناه شد؟

آنچه در بدو نظر از آیات ظاهر می شود، این است که آن حضرت رسماً گناه کرده، مانند جمله «فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ»، و نیز جمله: «وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى » (سوره طه 121)؛ و [این گونه‏] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.

و نیز مانند اعترافی که خود آن جناب کرده، و قرآن آن را حکایت نموده فرموده: «قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (اعراف آیه 23)؛ گفتند: «پروردگارا، ما بر خویشتن ستم کردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نکنى، مسلماً از زیانکاران خواهیم بود.»

نواهی خداوند به چند دسته تقسیم می شود؛ از جمله نهی مولوی و نهی ارشادی.

منظور از نهی مولوی نهی است که انجام آن باعث عقاب می شود، اما نهی ارشادی یا تنزیهی، تنها هدایت کردن مکلف به صلاح اوست و ارتکاب آن گناه نیست.

در این آیه نهی خداوند ارشادی به آن چه خیر و مصلحت در آن است بوده، لذا بهشت را از دست دادند اما جزای مخالفت با نهی مولوی تکلیفی، تنها با توبه مقبول و پذیرفته شده و بر طرف می شود، پس آن دو توبه کردند و توبه آن‌ها قبول شد اما به بهشت باز گردانده نشدند و این نشان می دهد که نهی، نهی ارشادی بوده است و آنچه آدم مرتکب شد «ترک اولی بود . فی المثل نمازی را که ما می خوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بی حضور قلب می گذرد ، در خور شأن ما است اما این نماز هرگز در خور مقام شخصی همچون پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) و علی (علیه السلام) نیست . او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خداوند باشد و اگر غیر این کند ، حرامی مرتکب شده اما ترک اولی کرده است.»

در روایت از امام رضا (علیه السلام) آمده است که فرمود: «ماجرای لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوت بوده و از لغزش های کوچکی بوده که قابل عفو است.»

 

اگر نهی الهی، نهی ارشادی بود چرا خداوند مجازات آن را قرار گرفتن در زمره ظالمین قرار داد؟

از آنچه گذشت (ارشادی بودن نهی) برمی آید که مظلوم در جمله ی «فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» خود آدم و حوا هستند و ظلم در این جمله، ظلم به نفس است نه ظلم به خداوند یا دیگران، چون آنچه در ارتکاب نواهی ارشادی مطرح است ضرر و خسارتی است که نصیب خود شخص می شود؛ چنان که اگر شخص بیمار به امر یا نهی ارشادی پزشک اعتنا نکند، به خود ضرر زده و ستم کرده است؛ از این رو در سوره «طه» در ارتباط با همین قصّه به جای این که پس از نهی جمله ی «فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» ذکر شود،  جمله «فتشقی» آمده است؛ چون شقاء به معنای رنج و تعب است و به همین جهت در سوره «طه» از نتیجه عصیان به غوایت تعبیر شده که به معنای رهایی هدف است نه مغضوبیّت: «وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى» ضلالت، راه گم کردن است ، در حالی که اگر مراد ظلم و عصیان مصطلح باشد، باید مورد غضب قرار گیرد و از مغضوب علیهم باشد نه از ضالین.

در روایت از امام رضا (علیه السلام) آمده است که فرمود: «ماجرای لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوت بوده و از لغزش های کوچکی بوده که قابل عفو است»

آدم در برخی خطاب های خداوند: « یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ » « فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ...»چیست؟

پاسخ این است که حوا (علیها السلام) تحت تدبیر آدم (علیه السلام) بوده و آدم (علیه السلام) با قطع نظر از زوجیت ، امام و پیامبر آینده حوا بود.

از این رو اگر آدم در این وسوسه آسیب نمی دید ، حوا نیز مصون می ماند و به هر حال محور و اساس چه از جهت فضیلت و چه از لحاظ وسوسه شدن و خروج از بهشت، آدم بود.

به همین لحاظ در بسیاری از خطاب‌ها و تعبیرها آدم اصل واقع شده است.

حق این است که چنین خطاب‌هایی هیچ دلالتی بر تبعیت جنس زن و مرد ندارد و اساساً کمال های انسان مربوط به انسانیت اوست و انسانیت انسان به نفس اوست، نه به مرد بودن یا زن بودن.

به همین دلیل در اسلام هیچ کمالی مختص مرد نیست و هیچ کمالی از زن دریغ نشده، بلکه هر کس خلوصش بیش‌تر باشد ، تقربش به خدا بیش‌تر است و چه بسا زنی در سمت مادری، خلوص بیش‌تری از همسرش در سمت پدری داشته و فضیلتش به مراتب بیش‌تر از مرد باشد؛ چون خلوص و فضیلت و کمال، از عقیده و اخلاق نشأت می گیرد و عقیده و اخلاق را روحی تنظیم می کند که مرد و زن ندارد.