نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

مصاحبه ای بدون سانسور با شیطان. . . . .

 

 

روزی شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "حاضرم رؤیای تو را تبدیل به واقعیت کنم"، به ناگاه شوکه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم.

روز مصاحبه
جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم که رسید گفت:
مأموریت خطیری پیش اومد که از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می دادم.
پیش از انجام مصاحبه گفتم:
با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟
خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.
گفتم: چه حربه ای؟
جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را عملی می کنم
سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.

متن مصاحبه
خودتان را معرفی کنید.

شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(1)

پیشه و شغل شما چیست؟

شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2)

دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از کجا سرچشمه می گیرد؟

شیطان: ماجرا از آن روزی شروع شد که صحنه آرای خلقت، دست به کار آفرینش آدم شد.(3) ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند: این موجود خاکی که می آفرینی بر روی زمین فسادها خواهد انگیخت و خونهای بسیارخواهد ریخت.اگر قصد تو طاعت بردن است که ما در فرمانبری مطاعیم. واگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما پیوسته در این کاریم.(4)

با ما بگوحکمت این کار در چیست؟ او در جواب فرمود:

در این کار رازهاییست سر به مهر؛ من آنچه را که در خشت خام می بینم شما در آینه هم نخواهید دید.(5)

اینچنین بود که خالق به واسطه این مخلوق نوپای دو پا به خود بالید و بر ما فخر فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد که: "در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو افتید!"

تمامی فرشتگان بی درنگ برآدم سجده بردند.

این فرمان اما بر من بسیار گران آمد؛ چه آنکه من سوابقی درخشان داشتم، تنها 6000هزار سال(6)(با حساب شما البته صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا(7))، خالصانه خدای را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت بودم که فرشتگان گمان می کردند که من نیز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار این خفت را به دوش کشم. هر چه باشد آفرینش من از آتش بود وخلقت او از خاک، برتری من بر او چون آفتاب روز، روشن بود، من کجا می توانستم بر انسانی خاکزاد سجده برم.

آری، آن روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز زدم.

این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود.

این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه ترا از این تکبرورزی بازنداشت؟

شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدای را می پرستیدم حال اینکه از ابتدا شائبه شرک و نفاق در خداپرستی ام راه داشت و این امتحان، شرک و نفاقم را آفتابی کرد.

با چه شیوه و شگردی انسانها را به دام می افکنی؟

شیطان: با روش منحصر به فرد " گام به گام". (8) من به طور معمول کارم را در چند مرحله انجام می دهم؛ نخست از طریق وسوسه های تحریک آمیزخود، افکاری پلید را بر قلب انسان القا می کنم، آنگاه آن اندیشه زشت را نیک جلوه می دهم، سپس در مرحله عمل با تزیینات گوناگون، اشتیاق فرد را برای ارتکاب گناه برمی انگیزم.

این را هم اضافه می کنم که در مقام روش اساساً با حصر گرایی مخالفم؛ بر این باورم که همیشه نمی توان با روشی واحد به صید شکار رفت. وسوسه، تزیین و حتی تسویل، شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد، اما حریم دفاعی برخی انسانها گاهی نفوذ ناپذیر است؛ اینجاست که ناگزیرم به حربه های دیگری چون وحی، نسیان و ایجاد فراموشی متوسل شوم.(9) البته هنرمندیهای دیگری هم دارم؛ مثلا در هیئت و قالب اجسام، تمثل و تجسم می یابم و از این رهگذر، ابنای آدم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان، سوق، که چه عرض کنم، هل می دهم.(10)

بزرگترین آرزوی شیطان چیست؟

شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی آدمییان در همه ادوار و اعصار تنها آرزوییست که در سر می پرورانم.
عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگرطعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟

کدام عمل انسانها بیش از همه تو را خشمگین می کند؟

شیطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخی انسانها برحسب عادت، با سجده های طولانی، مدام مرا آزار می دهند و بینی مرا به خاک مذلت می مالند.

کدام عملشان تو را بیشتر خوشحال می کند؟

شیطان: برای من بسی مسرت بخش است اینکه آدمی پشت سر هم گناه کند و توبه را مدام به تاخیر بیاندازد.

عجیبترین عمل انسانها کدام است؟

شیطان: برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.

عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگر طعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟!(11)

شاید انسانها پر بیراهه نمی روند که تو را مقصر می دانند؟

شیطان: چنین نیست. رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده است؛ پست تبهکاری و اضلال از ناحیه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده که هر که را از فرزندان آدم می توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پیاده نظام بر آنها بتازم؛ در ثروت و فرزند شریکشان گردم والبته من جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم داد.(12)

چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیش از پیش فراهم می کنند؟

شیطان: زمینه های نفوذ من البته بی شمارند اما نقطه ضعفها، حساسیت ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محرومیت ها، عقده ها، شهرت طلبی ها، شهوترانی ها، افزون خواهی ها و... مناسبترین زمینه هایی(بخوانید زمین هایی) هستند که درخت دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور می کنند.

اگر اجازه بفرمایید سوال را قدری خصوصی تر کنیم. شما آیا ازدواج هم کرده اید؟

شیطان: آری، من در اوان جوانی با دختری به نام"لهبا" فرزند"روحا" از طائفه جن ازدواج کردم.(13)

این ازدواج ثمره ای هم داشت؟

شیطان: البته که داشت. حاصل این ازدواج فرزندان بی شماری بودند که در وجود آمدند.(14)

سرنوشت آنها چه شد؟

شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها، میان طوایفی از جن و نسناس(طایفه ای به جای انسانهای فعلی) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود که به زمین هبوط کنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاکت رساندند و من از آنجا که خداپرست بودم از این معرکه جان سالم به در بردم.(15) آنگاه فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در کنار ایشان، خدای را به جد می پرستیدم تا اینکه سخن از خلقت و خلافت آدم به میان آمد و در پی نافرمانی ام از آن جمع رانده شدم.

آیا در میان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داری؟

شیطان: نه تنها در میان قبیله خود که در میان انسانها نیز.

متوجه منظور شما نشدم یعنی می فرمایید انسانها هم به سوی تو دست دوستی دراز می کنند؟

شیطان: تعجب کردید؟! آری! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود می انگارند، کارگزاران وخدمتگزارانی وفادار که اهداف شوم و توطئه های پلید مرا به خوبی جامه عمل می پوشانند.(16)

برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.


قلمرو فعالیتهای شما تا چه اندازه می تواند باشد؟



شیطان:امور تکوینی از قلمرو نفوذ و سلطه من بیرون است؛ تنها در حوزه امور تشریعی مجال جولان دارم، یعنی اعمالی که بشر از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام آنهاست؛ چه می گویم؛ باید اعتراف کنم که در حوزه تشریع نیزدست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان(و نه جسم) آدمی است؛ آن هم در حدود دعوت واجابت؛ همین وبس.

حرف آخر؟

شیطان(در حالیکه چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.(17)

..............................................
پی نوشت ها
1- صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمینگاه

2- در سوره اعراف آیه 201 می خوانیم: "ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون" ترجمه: هنگامی که اهل تقوی دچار وسوسه های شیطان می شوند به یاد خدا می افتند و ناگهان بینا می گردند. طائف یعنی طواف کننده؛ گویا شیطان همچون طواف کننده‏ای پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش می‏کند تا راهی برای نفوذ بیابد؛ ویاد خدا اکسیری است که ابرهای تیره و تار وسوسه ها ی شیطان را کنار می زند.

3- بقره/30

4- پیشین

5- پیشین

6- نهج البلاغه، خطبه 192، حضرت در این خطبه که به خطبه "قاصعه" مشهور است می فرمایند: شیطان 6000 سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیوی است یا اخروی.

7- از نظر قرآن، هر روز آخرت به اندازه پنجاه هزار سال دنیاست(معارج/3) بنابراین چنانچه سالهای عبادت شیطان اخروی باشد از حاصل ضرب این دو، عدد یاد شده به دست می آید.

8- نور/21

9- انعام/121 ونیز بنگرید : کهف/63

10- در تفسیر آیه 48 از سوره انفال برخی از مفسران قائلند به اینکه شیطان درقادر است درقالب اجسام نیز تمثل یابد؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن3، صص 109-108

11- ابراهیم/22

12- اسراء/24

13- تفسیر برهان جلد 2 ذیل آیات سوره حجر در داستان خلقت آدم .

14- پیشین

15- پیشین

16- نحل/100ونیزناس/5

17- اعراف/16

چه فرقی می کند


وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند


زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند

 

 

ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب


وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند

 

 

سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست


جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟

 

 

یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد


تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند

 

 

هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست


خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند

 

 

مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام


ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟

 

 

فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت


بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند

 

دستفروشی قهرمانان ملی ایران

دستفروشی قهرمانان ملی ایران

 

قهرمان رشته پاور لیفتینگ آسیا دستفروشی می‌کند. دارنده مدال برنز کشتی آزاد جهان، در خیابان سمبوسه می‌‌فروشد. مربی تیم ملی کریکت ایران کنار خیابان بنزین می‌فروشد. قهرمان المپیک سال ۲۰۱۳ کنار خیابان سیگار می‌فروشد.

http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/1.jpg

خبرگزاری "مهر" یک‌شنبه ۱۱ آبان در گزارشی نوشت امید ستایش‌پور متولد ۱۳۶۶ از قهرمانان رشته پاور لیفتینگ است که مدال‌های زیادی از بازی‌های کشوری و آسیایی در کارنامه خود دارد، اما به دلیل بی مهری مسئولان، برای گذاران زندگی مجبور به دستفروشی در کنار خیابان شده است.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/2.jpg

امید ستایش‌پور در گفت‌وگو با خبرگزاری مهر درباره روزی گفته که ماموران در خیابان خیام قزوین ضمن توهین به وی بساطش را جمع کرده و با خود برده بودند، و در مقابل ادعایش که از قهرمانان کشور است، ماموران با تمسخر گفته‌اند مدال که برایت نان و آب نمی‌شود.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/3.jpg

این فرد که در دزفول کنار خیابان سمبوسه می‌فروشد، مجتبی مرادی است که در سال ۱۳۹۰ در مسابقات کشتی آزاد جهان موفق شد مدال برنز را به دست بیاورد.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/4.jpg

مجتبی مرادی درباره اردوهای تیم ملی کشتی گفته «برای اعزام در هر یک از اردوهای تیم ملی به تهران حداقل دو میلیون ریال باید هزینه کنم.» مجتبی مرادی گفته: «من و برادر دانشجویم برای تامین مخارج زندگی در میدان بار فروشان دزفول سمبوسه فروشی می‌کنیم».


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/5.jpg

به گزارش خبرگزاری مهر، این فرد که در نیک‌شهر سیستان و بلوچستان کنار خیابان در بطری بنزین می‌فروشد، محمد یوسف رئیسی، کاپیتان سابق تیم ملی کریکت بزرگسالان ایران و سرمربی تیم ملی کریکت ایران است.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/6.jpg

محمد یوسف رئیسی به خبرگزاری مهر گفته: «ﺳﺮﻣﺮﺑﯽ ﺗﯿﻢ‌ﻫﺎﯼ ﻣﻨﺘﺨﺐ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﻧﻮﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۸۶، ﺳﺮﻣﺮﺑﯽ ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ کریکت ﺯﯾﺮ ۱۷ ﺳﺎﻝ ﻭ ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺗﯿﻢ ﻣﻠﯽ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﺎل‌های ۲۰۰۸ ﻭ ۲۰۰۹ ، ﺍﺧﺬ ﻣﺪﺭﮎ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﮐﺮﯾﮑﺖ ﺩﺭﺟﻪ یک ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ۲۰۱۱ از ﮐﺸﻮﺭ ﺳریلانکا و کاپیتانی تیم ملی بزرگسالان کشور از جمله افتخاراتی است که برای من باعث عزت شد، اما آب و نان نداشت.»


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/7.jpg

این فرد که در خیابان‌های برازجان کنار خیابان فلافل می‌فروشد، صادق پاکدامن، عضو تیم ملی نجات غریق ایران است که در مسابقات جهانی "ادلاید" مدال طلای این رشته را بر گردن آویخت.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/8.jpg

به گزارش سایت "فرارو"، صادق پاکدامن پس از مصدومیت مورد حمایت قرار نگرفت و اکنون برای گذران زندگی فلافل فروشی می‌کند.

 

http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/9.jpg

صادق پاکدامن درباره اردوهای تیم ملی گفته: «برای اعزام در هر یک از اردوهای تیم ملی حداقل باید مبلغی در حدود پنج میلیون ریال هزینه کنم که این مبلغ را از همین شغل به دست آورده و در اردوها هزینه می‌کنم.»


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/10.jpg

صادق پاکدامن چندین مقام قهرمانی کشور و مدال طلای جهانی در رشته نجات غریق را دارد.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/11.jpg

این فرد که در تبریز کنار خیابان سیگار می‌فروشد، سجاد پیرآقا یارچمن، قهرمان المپیک سال ۲۰۱۳ است.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/12.jpg

سجاد پیرآقا یارچمن در المپیک ناشنوایان ۲۰۱۳ توانست مدال نقره پرتاب دیسک رشته‌ی دو میدانی را برای تیم ملی ایران کسب کند.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/13.jpg

سجاد پیرآقا یارچمن به رسانه‌های ایران گفته: «من پرچم ایران را در المپیک به اهتراز در آوردم و برای این مملکت افتخارآفرینی کردم اما کسی از من تقدیر نکرد.»


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/14.jpg

به گزارش خبرگزاری‌های ایران، این فرد فرشاد درکه، قهرمان ﮐﯿﮏ ﺑﻮﮐﺲ ایران است که حالا "ﺟﺎﯼ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺯﯾﺮ ﺳﯿﻨﮏ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﯾﮏ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻓﺴﺖ ﻓﻮﺩ ﻓﺮﻭﺷﯽ" است.


http://30na.persianfun.info/img/93/8/30na/dastforoosh/15.jpg

به گزارش خبرگزاری ایسنا، حکم قهرمانی جهان فرشاد درکه در سومین دوره فستیوال هنرهای رزمی در سال ۲۰۱۲ صادر شده است. بنا بر این گزارش، پس از قهرمانی، او مدت‌ها کارتن‌خواب بوده است.


به کعبه گفتم...

به کعبه گفتم تو از خاکی منم خاک چرا باید به دور تو بگردم  


ندا آمد که جانا تو با پا آمدی باید بگردی برو با دل بیا تا من بگردم

عصر یخ بستن انسانیت

زمین را اشغال کرده اند آدمهای آهنی
گلهای کاغذی همه جا روییده اند
با ماسک زندگی می کنند آدمها و
زمان در دست روزهای سیاه -
به تاریکی ها هجوم برده اند انسان ها
رنگ قرن ما سیاه -
در جهت مخالف میوزد باد
عاطفه ها با امواج به هم میرسند و
عصر یخ بستن روابط های فامیلی
مردم میترسند همدیگر را در آغوش بگیرند
دنیایشان پر از ویروس های ناشناخته -
عشق ها در دنیای مجازی شکل میگیرند و
به عکس هایشان شبیه نیستند معشوقه ها
وقت ندارند با هم حرف بزنند آدمها
حرف هایشان را با پیام میرسانند
فرا رسیده فصل خاموشی انسانیت
وسوسه های شیطانی افکار را آتش زده اند
منتظر مانده ایم روشن شود چراغی
فراری دهد تاریکی ها را و
درو کند علفهای هرز را
شاید آنروز دنیا گلستان شود ..

11954665_945037492235234_8018638473174908162_n.jpg