نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

جدول کامل روزهای قمر در عقرب سال ۹۵

جدول کامل روزهای قمر در عقرب سال ۹۵

روزهای قمر در عقرب سال 95

قمر در عقرب چیست و چه اعمالی در ایام قمر در عقرب منع شده است ؟

قمر در عقرب به این معنا است که برای ساکنین زمین ، کره ماه برابر صورت فلکى عقرب‌‌ واقع شده است ، ماه (قمر) در طول یک سال قمری ، که حدود ۲۹٫۵ روز است، یکبار به طور کامل دور زمین می چرخد! که به دوازده قسمت تقسیم شده و برج هایی نیز برای هر یک از این دوازده صورت فلکی انتخاب شده ؛ حمل، ثور، جوزاء، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، حوت، دلو، جدی.

قمر در عقرب حدود دو و نیم روز ( ۶۰ ساعت )می باشد ، اما با توجه به اینکه در روایات عبارت “قمر در عقرب” آمده و مشخص نشده که آیا منظور قمر در صورت فلکی عقرب است یا این که قمر در برج عقرب است؟ لذا بهتر است مراعات احتیاط گردد و دو روز به آن افزود و جمعاً چهار روز و نیم محاسبه کرد ، البته روزهای قمر در عقرب در هر سال متفاوت است و باید هر سال محاسبه شوند.

بر اساس روایات و نیز علم نجوم و اخترشناسی ؛

خواندن عقد ازدواج

مسافرت

اقدام برای بچه دار شدن (انعقاد نطفه)

افتتاح کار و کسب و تجارت

حجامت

تعیین و تغییر نام

گذاشتن سنگ بنای کارهای مهم

و بطور کلی انجام هر یک از کارهای اساسی

در روزهای نحس و قمر در عقرب هم از نظر علماء دینی و هم از نظر منجّمین توصیه نمیگردد بلکه علما فتوی به کراهت اعمال بالا در ایام قمر در عقرب داده اند.

در روایتی امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: «هر کس در هنگامی که قمر در عقرب باشد مسافرت یا ازدواج نماید ، خیری نمی بیند»

هر چند حرکات و صور فلکی و اجرام آسمانی بر زندگی بشر تاثیرات فراوانی دارد لکن از آموزه های اسلامی استفاده می شود که نباید به این امور بیش از حدّ مجاز اعتنا کرده و کل برنامه های زندگی خود را بر اساس آن تنظیم نمود اما به هر صورت احتیاط ، شرط عقل و نیز شرع است . به عنوان نمونه در چندین روایت ذیل ، ائمه به این موضوع اشاره کرده اند.

شخصی به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «من به گونه ای در نجوم غرق شده ام که هر گاه بخواهم کاری انجام دهم، آن را با اطلاعات نجومی خود می سنجم، اگر برای آن طالع شر و نحسی دیدم آن را انجام نمی دهم و هر گاه طالع خیر و خوبی برای آن دیدم، شروع به اقدام می کنم. امام فرمود: آیا به آن چه به دست آورده ای اعتقاد داشته و بر طبق آن عمل می کنی؟ عرض کرد: بله، امام فرمود: همه کتاب هایت (کتاب های نجومی) را نابود کن و به این علم عمل نکن».

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند : هر کس برخدا توکل کند و هیچ گاه ملاحظه سعادت و نحوست روزها را ننماید خداوند او را یاری خواهد نمود و عهده دار او خواهد شد به ویژه اینکه صدقه نیز بپردازد زیرا صدقه نحوست را از بین میبرد.

البته این مطلب را هم نباید نادیده گرفت که به اعتراف خود منجمین، این گونه برداشت های غیر مادی و حکم های غیبی از حالات نجوم و ستارگان، دقیق و قطعی نیست و فقط مجرد ظن و احتمال است.

اما بعد از آن که اسلام، مسلمانان را از افتادن در خرافات باز داشت، در برخی از موارد به اموری اشاره کرده است که نوعی اعتراف به دخالت اجرام آسمانی در برخی از امور زندگی انسان ها است (البته این دخالتها اموری خارق العاده و غیر طبیعی نیستند بلکه نا شناخته و ناملموسند که به نظر برخی روشنفکر مآبها شاید خرافات باشد که انشاء الله در پستهای آینده در مورد این موضوع بیشتر بحث خواهد شد!) ، البته روشن است که در این گونه امور فقط باید به مقداری که شرع بیان کرده است، اکتفا شود ، مانند ایام قمر در عقرب و ماه صفر.

نتیجه :

بنابراین با توجه به مطالبی که ذکر شد می توان چنین نتیجه گرفت که موضوع قمر در عقرب امری است حقیقی و واقعی ؛ و تاثیرات آن در زندگی بشر قطعی و مسلم است چنانکه علمای دینی بر طبق آن فتوا نیز داده اند و بهتر این است که در این ایام از کارهای مهمی که در صدر کلام ذکر شد پرهیز شود لکن صدقه و خواندن آیة الکرسی در دفع نحوست این ایام بسیار مفید می باشد.

ساعات و ایام قمر در عقرب مربوط به سال ۹۵ و زمان ورود و خروج از آن، بر اساس محاسبات آسترولوژی، مطابق با جدول ترسیم شده زیر است:

جدول روزهای قمر در عقرب سال ۹۵ هجری شمسی

روزهای قمر در عقرب سال 95

برای محاسبه قمر در عقرب در برخی از کتب این فرمول گفته شده است:

« فرض کنید امروز ۲ مهر مصادف با ۱۵ شوال است.

۱-روزها را یک واحد اضافه کنید (روز شمسی برابر ۳ و روز قمری برابر ۱۶)

۲-روز قمری را در عدد ۱۲٫۲ ضرب کنید و حاصل را با روز شمسی جمع کنید.

۳-حاصل جمع را بر عدد ۳۰ تقسیم کنید.

۴-حاصل تقسیم را با عدد برج شمسی (مهر=۷) جمع کنید.

۵-اگر عدد بدست آمده بیشتر از ۱۲ باشد منهای ۱۲ کنید.

عددی که نهایتاً بدست می آید تعیین کننده موضع ماه در برجهای دوازده گانه است. اگر این عدد برابر ۸ باشد نشان دهنده زمان قمر در عقرب است.کتاب نجوم مقدماتی.

توضیحات بیشتر در کتب مفصل ذکر شده اما آنچه مربوط به بحث ماست اینست که قمر در عقرب زمانی رخ می دهد که از نگاه اهل زمین کره ماه بر روی صورت فلکی عقرب قرار گیرد. البته ستارگان دیگر نیز بر روی این برجها قرار می گیرند ولی با توجه به روایات به این قضیه ما پیرامون آن توضیحاتی رو مطرح خواهیم کرد.

قمر در صورت یا برج عقرب؟

این اختلاف که منظور از قمر در عقرب چیست آیا منظور بودن قمر در خود برج عقرب است و یا در صورت آن؟ وجود دارد.

علامه حسن زاده آملی ( حفظه الله ) در کتاب دروس معرفة الوقت و القبله، الدرس خامس و العشرون -خاتمه فی الفرق بین البرج و الصوره-، ص ۱۵۵ به صورت مبسوط در این باره بحث می کنند و برخی از اقوال فقها را نیز مطرح می نمایند:

« و بما قدّمنا دریت مقصود أرباب التقویم فی تعابیرھم بأنّ القمر فی برج العقرب أو فی صورة العقرب، و قداختلف الفقھاء فی قول الصادق علیه السّلام « من سافر أو تزوج و القمر فی العقرب لم یر الحسنی » بأنّ لفظ الخبر ھل ھو مقول على عرف أھل النجوم أعنى الکون فی برج العقرب، أو على ما یرى عند عامة الناس من کون القمر فی العقرب لا على ما یقرره أھل النجوم من الدرجات و الدقائق و نحو ذلک مما ھو جار على مصطلحاتھم، أو یکون محمولا على إطلاقه أی کون القمر فی برج العقرب أو صورته فما دام القمر انتقل إلى برج القمر یکره التزوج و السفر مثلا إلى أن یخرج من صورته…)) ».

ایشان سه نظر را مطرح می کنند.

۱- نظر منجمان که گویند: منظور از قمر در عقرب بودن قمر در برج عقرب است. ایشان در ادامه مطلب، موافقان این قول را جناب فاضل هندی و شهید ثانی معرفی می کنند.

۲- نظر عموم مردم که گویند: منظور از قمر در عقرب بودن قمر در صورت عقرب است. مرحوم صاحب جواهر از موافقان این نظریه اند.

«… ذھب صاحب الجواھر إلى الثانی و ظاھر قوله “على ما یرى عند عامة الناس من کون القمر فی العقرب لا على ما یقرّره إلخ،” أنّ الملاک کون القمر فی صورة العقرب حیث یراه و یعاینه عامة الناس فی السماء فما دام القمر کذلک فھو فی العقرب فالمدار و العبرة فیه رؤیة عامّة الناس بالبصر عادة لا على الدقّة الریاضیّة من تعیین الدرجات و الدقائق من بدأ وروده إلى آخر خروجھ من الصورة کما قرر عند أھل النجوم فإنّ عامّة الناس لم یکلفوا فی أمثال ھذه الأمور بتلک الدقّة الّتی لا تخلو لھم من مشقة لأنهم ما کانوا ذوی معرفة بالھندسة و لا بالآلات الرصدیة و لا یمکنھم الاقتحام فی ذلک الأمور الصعبة العلمیة. آنچه منظور روایات است همان صورت عقرب است که عموم مردم نیز می توانند آن را در آسمان مشاهده و با آن برخورد نمایند. لذا آنچه ملاک قرار گرفته عرف مردم است نه محاسبات ریاضی دقیق منجمان، چون عموم مردم مکلف به رعایت این دقت های ریاضی نیستند و برای آنان سخت و مشقت آور است.

۳- نظر برخی از فقها که گویند: در اینجا باید احتیاط کرد و جمع نمود. آیت الله سید کاظم یزدی طباطبایی از طرفداران این قول می باشند.

علامه حسن زاده در جمع بندی نظر خود را اینگونه مطرح می کنند:

و ھو موافق الاحتیاط لا ینبغی ترکه و وجھه ظاھر و أوثق الأقوال فی ذلک ھو کون القمر فی صورة العقرب أى البرج الطبیعی منه حقیقة على ما ھو المقرّر عند أھل الصناعة. آنچه موافق احتیاط است همین جمع بین صورت و برج است. و بهترین و موثق ترین این نظریه ها همان قول دوم است یعنی منظور از قمر در عقرب بودن قمر در صورت عقرب است. آیت الله حسن‌زاده آملی در هزار و یک کلمه، کلمه ۵۵۴/صفحه ۲۲٫ فرق میان برج و صورت و منازل قمر را توضیح داده اند و برخی از اقوال بالا را مطرح کرده اند.

نگارنده هم با قول دوم موافق است، علاوه بر ادله این قول باید دانست که در زمان معصومین صور فلکی با بروج فلکی اختلاف داشته اند لذا بعید است که معصومین بدان حواله داده باشند. در هر حال احتیاط بهترین مسیر خواهد بود.

احتیاط آنست که جمع کرد بین برج و صورت یعنی صبر کرد که قمر هم از صورت و هم از برج عقرب خارج شود که حدود یک یا دو روز بیشتر طول می کشد که قمر پس از خروج از صورت از برج قمر نیز خارج شود. برای فهم زمان قمر در عقرب نیاز به محاسبات دقیق نجومی هست که برخی از تقویمها انجام داده اند لذا ما نیز این ایام را برای سال جاری با مقابله کردن چند تقویم معتبر برای شما انجام داده ایم. البته خوبست که یک یا دو روز هم احتیاط در قبل و بعد این ایام هم داشت

وظیفه ما در ایام قمر در عقرب

ما باید بدانیم همانطور که در ایام خاص سال مانند زمستان با تغییر وضعیت هوا، خود را با لباس گرم می پوشانیم و از خود در برابر آسیب سرما محافظت می نماییم در این ایام نیز مراقبت بیشتری داشته باشیم. البته این بدین معنا نیست که خرافه گرا شویم و تمام کارها را با محاسبات نجومی و طالع بینی انجام دهیم و در امور زندگی دچار وسوسه گردیم.

آنچه لازم است توجه شود اینست که روایات، ما را متوجه قمر در عقرب کرده اند و در برابر آثار آن نیز راههایی را به ما تعلیم داده اند. وظیفه داریم بدور از هرگونه رفتار خودسرانه و خرافی به روایات عمل کنیم نه گفتار بی دلیل برخی از شیادان.

در روایات آمده که برای برطرف کردن امور نحس حتما دعا و صدقه داده شود……

« عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع ):مَنْ تَصَدَّقَ بِصَدَقَةٍ إِذَا أَصْبَحَ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُ نَحْسَ ذَلِکَ الْیَوْم‏. هر کس صبح صدقه دهد خدا نحوست آن روز را از دفع می کند. »( بحار الأنوار ؛ج‏۵۶ ؛ص۳۱).

خواندن آیه الکرسی و سور معوذتین (فلق و الناس) در هر روز و داشتن برخی از حرزهای منقول از معصومین و انس بیشتر با ادعیه خود بهترین محافظان در برابر هر امر نحس و ناپسندی خواهد بود.

حضرت امام صادق فرمود: بین من و مردى منجم؛ زمینى مشترک بود. براى تقسیم او پیوسته تأخیر می انداخت تا ساعتى را انتخاب کند که به نظر خودش برایش سعید باشد و براى من نحس. بالاخره تقسیم کردیم به من قسمت خوب افتاد ؛ منجّم از ناراحتى دست بر پشت دست دیگر زده گفت مثل امروز ندیده بودم!.

گفتم مگر از علم خود استفاده نکردى؟

گفت من با اطلاع از علم نجوم براى شما ساعت نحس انتخاب کردم و خودم در ساعت سعد خارج شدم باز قسمت بهتر به شما افتاد.

گفتم میل دارى حدیثى که پدرم از پدر خود برایم نقل کرده برایت بگویم. پدرم گفت: پیامبر اکرم(ص) فرموند:

هر کس مایل است نحوست آن روزش برطرف شود اول صبح صدقه بدهد خداوند با این صدقه نحوست آن روز را برطرف می کند و هر که مى‏خواهد نحوست شبش برطرف گردد شب را با صدقه شروع کند. گفتم من وقتى خارج شدم صدقه دادم . این صدقه نفعش براى من از علم نجوم تو بهتر بود.»(زندگانى حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، ص: ۴۱)




دعاجهت نورچشم وحفظیات

اگر نور چشم شما بدلیل مطالعه زیاد و یا کار با اینترنت کم شده این آیه را زیاد بخوانید : فَجَعَلْناهُ سَمیعاً بَصیراً (انسان2)
اگر می خواهید پس از مطالعه آنچه را می خوانید در ذهنتان نقش ببندد، این آیه را پس از آن بخوانید: لَهُمْ دارُ السَّلامِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ (انعام127)

طویل‌ترین قبر جهان متعلق به کیست؟

صلاله نه تنها از حیث وجود زیارتگاه یک شهر زیارتی محسوب می‌شود، بلکه به دلیل موقعیت ویژه خود، مرکز فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عمان به حساب می‌آید و قطب گردشگری این کشور است.


طویل‌ترین مزار جهان با 30 متر طول در کشور عمان قرار دارد و متعلق به یکی از مشهورترین پیامبران الهی است.

به گزارش فارس، طویل‌ترین قبر جهان متعلق به «عمران نبی» است که 80 سانتی‌متر عرض و 30 متر طول دارد. البته این بدان معنا نیست که قد حضرت عمران(ع) 30 متر بوده است، بلکه برای تکریم آن حضرت چنین مزار طویلی در نظر گرفته‌اند.
موقعیت جغرافیایی کشور عمان در منطقه خاورمیانه

کشور عمان در جنوب دریای عمان قرار دارد. مقبره عمران نبی(ع) در شهر «صلاله» مرکز استان «ظُفار» قرار دارد و ظفار، جنوبی‌ترین استان عمان است. این کشور از سمت غرب با سه کشور امارات متحده عربی، عربستان سعودی و یمن همسایه است.
نمای بیرونی مقبره عمران‌نبی کنار مسجدی به همین نام

صلاله نه تنها از حیث وجود زیارتگاه عمران نبی(ع) یک شهر زیارتی محسوب می‌شود، بلکه به دلیل موقعیت ویژه خود، مرکز فعالیت‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی عمان به حساب می‌آید و قطب گردشگری این کشور است.

اما «عمران» کیست؟
«عمران» یکی شخصیت‌های مشهور در قرآن کریم و نام مشترک پدر حضرت موسی(ع) و حضرت مریم(س) است.

البته به اعتقاد اکثر مفسران از جمله آیت‌الله مکارم شیرازی (تفسیر نمونه، ج 2، ص 390)، عمرانی که قرآن از آن نام می‌برد همان پدر مریم مقدس است.
در آیه 33 سوره مبارکه «آل عمران» آمده است: إِنَّ اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ؛ خداوند، آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برتری داد.

علام طباطبایی(ره) در تفسیر این آیه (المیزان، ج 3، ص 4-191) می‌نویسد: مراد از «آل ابراهیم» در این آیه معصومانی هستند که از طریق حضرت اسماعیل به ابراهیم خلیل می‌‌رسند و آنها پیامبر اسلام (ص)‌ و خاندان معصوم ایشان هستند.

مرحوم علامه در روایتی که گفت‌وگوی امام رضا(ع) با مأمون را حکایت کرده می‌آورد که مأمون سوال کرد: آیا خداوند عترت پیامبر (ص)‌ را بر سایر مردم برتری داده است؟ و حضرت فرمود: خداوند برتری عترت بر سایر مردم را در آیات قرآن روشن کرده است. مأمون پرسید: در کجای قرآن؟ امام رضا (ع) فرمود: در آیه «اللّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِینَ».
همچنین این مفسر گرانسنگ ذیل «آل عمران» عمران را پدر حضرت مریم معرفی می‌کند و مراد از آل عمران در آیه را حضرت مریم، حضرت عیسی یا آن دو به علاوه همسر عمران می‌داند.

علامه طباطبایی در تفسیر خود (المیزان، ج 3، ص 260) چنین بیان می‌کند که «آل عمران» در این آیه یکی از ذریه ابراهیم است، پس با آوردن آل عمران دوباره آل ابراهیم را ذکر کرده است. زیرا آل ابراهیم چه از طریق اسماعیل و چه از طریق اسحاق شامل هر دو عمران و همه پیامبران و معصومان پس از ابراهیم می‌شود.
 
تصویری از قبر عمران نبی در نیم قرن پیش

در واقع، «آل ابراهیم» موسی و پیامبر اسلام و برگزیدگان خاندان او را شامل می‌شود، زیرا همه از دودمان ابراهیم هستند. به همین دلیل است که قرآن کریم حضرت ابراهیم(ع) را موحد و مسلمان معرفی می‌کند: مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ (آل عمران/ 67)

آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر خود (نمونه، ج 2، ص 594 و 606) می‌نویسد: حضرت ابراهیم نه یهودی و نه مسیحی بلکه مسلمان بود، چنانچه او سال‌ها پیش از موسی و عیسی می‌زیسته و تورات و انجیل پس از وی نازل شده است.
باید توجه داشت که «مسلم» در اصطلاح قرآن تنها به معنای پیروان پیامبر اسلام نیست، بلکه اسلام به معنای تسلیم مطلق بودن در برابر فرمان خدا و توحید کامل و خالص از هرگونه شرک و دوگانه‌پرستی است که حضرت ابراهیم پرچمدار آن بود.

-----------------------------------------------
گزارش از: محمد حسین کلهر

اجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و قتل هابیل ع



ماجرای ازدواج فرزندان حضرت آدم (ع) و قتل هابیل
دو پسر آدم و ازدواج آنها
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ و حوّا ـ علیها السلام ـ وقتی که در زمین قرار گرفتند، خداوند اراده کرد که نسل آنها را پدید آورده و در سراسر زمین گسترش گرداند. پس از مدتی حضرت حوّا باردار شد و در اولین وضع حمل، از او دو فرزند دو قلو، یکی دختر و دیگری پسر به دنیا آمدند. نام پسر را «قابیل» و نام دختر را «اقلیما» گذاشتند. مدتی بعد که حضرت حوّا بار دیگر وضع حمل نمود، باز دوقلو به دنیا آورد که مانند گذشته یکی از آنها پسر بود و دیگری دختر. نام پسر را «هابیل» و نام دختر را «لیوذا» گذاشتند.
فرزندان بزرگ شدند تا به حد رشد و بلوغ رسیدند، برای تأمین معاش، قابیل شغل کشاورزی را انتخاب کرد، و هابیل به دامداری مشغول شد. وقتی که آنها به سن ازدواج رسیدند (طبق گفته بعضی: ) خداوند به آدم ـ علیه السلام ـ وحی کرد که قابیل با لیوذا هم قلوی هابیل ازدواج کند، و هابیل با اقلیما هم قلوی قابیل ازدواج نماید..[1]
حضرت آدم فرمان خدا را به فرزندانش ابلاغ کرد، ولی هواپرستی باعث شد که قابیل از انجام این فرمان سرپیچی کند، زیرا «اقلیما» هم قلویش زیباتر از «لیوذا» بود، حرص و حسد آن چنان قابیل را گرفتار کرده بود که به پدرش تهمت زد و با تندی گفت: «خداوند چنین فرمانی نداده است، بلکه این تو هستی که چنین انتخاب کرده‌ای؟»[2]
دو قربانی فرزندان آدم ـ علیه السلام
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ برای این که به فرزندانش ثابت کند که فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابیل و قابیل فرمود: «هر کدام چیزی را در راه خدا قربانی کنید، اگر قربانی هر یک از شما قبول شد، او به آن چه میل دارد سزاوارتر و راستگوتر است.» (نشانه قبول شدن قربانی در آن عصر به این بود که صاعقه‌ای از آسمان بیاید و آن را بسوزاند).
فرزندان این پیشنهاد را پذیرفتند. هابیل که گوسفند چران و دامدار بود، از بهترین گوسفندانش یکی را که چاق و شیرده بود برگزید، ولی قابیل که کشاورز بود، از بدترین قسمت زراعت خود خوشه‌ای ناچیز برداشت. سپس هر دو بالای کوه رفتند و قربانی‌های خود را بر بالای کوه نهادند، طولی نکشید صاعقه‌ای از آسمان آمد و گوسفند را سوزانید، ولی خوشه زراعت باقی ماند. به این ترتیب قربانی هابیل پذیرفته شد، و روشن گردید که هابیل مطیع فرمان خدا است، ولی قابیل از فرمان خدا سرپیچی می‌کند.[3]
به گفته بعضی از مفسران، قبولی عمل هابیل و رد شدن عمل قابیل، از طریق وحی به آدم ـ علیه السلام ـ ابلاغ شد، و علت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مرد باصفا و فداکار در راه خدا بود، ولی قابیل مردی تاریک دل و حسود بود، چنان که گفتار آنها در قرآن (سوره مائده، آیه 27) آمده بیانگر این مطلب است، آن جا که می‌فرماید: « هنگامی که هر کدام از فرزندان آدم، کاری برای تقرّب به خدا انجام دادند، از یکی پذیرفته شد و از دیگری پذیرفته نشد. آن برادری که قربانیش پذیرفته نشد به برادر دیگر گفت:
«به خدا سوگند تو را خواهم کشت». برادر دیگر جواب داد: «من چه گناهی دارم زیرا خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد.»
نیز مطابق بعضی از روایات از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که علّت حسادت قابیل نسبت به هابیل، و سپس کشتن او این بود که حضرت آدم ـ علیه السلام ـ هابیل را وصی خود نمود، قابیل حسادت ورزید و هابیل را کشت، خداوند پسر دیگری به نام هبه الله به آدم ـ علیه السلام ـ عنایت کرد، آدم به طور محرمانه او را وصی خود قرار داد و به او سفارش کرد که وصی بودنش را آشکار نکند، که اگر آشکار کند قابیل او را خواهد کشت... قابیل بعدها متوجه شد و هبه الله را تهدیدی کرد که اگر چیزی از علم وصایتش را آشکار کند، او را نیز خواهد کشت.[4]
کشته شدن هابیل و دفن او
حسادت قابیل از یک سو و پذیرفته نشدن قربانیش از سوی دیگر، کینه او را به جوش آورد، نفس سرکش بر او چیره شد، به طوری که آشکارا به قابیل گفت: «تو را خواهم کشت».
آری وقتی حرص، طمع، خودخواهی و حسادت، بر انسان چیره گردد، حتی رشته رحم و مهر برادری را می‌بُرّد، و خشم و غضب را جایگزین آن می‌گرداند.
هابیل که از صفای باطن برخوردار بود و به خدای بزرگ ایمان داشت، برادر را نصیحت کرد و او را از این کار زشت برحذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهیزکاران را می‌پذیرد، تو نیز پرهیزکار باش تا خداوند عملت را بپذیرد، ولی این را بدان که اگر تو برای کشتن من دست دراز کنی، من دست به کشتن تو نمی‌زنم، زیرا از پروردگار جهان می‌ترسم، اگر چنین کنی بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخیان خواهی شد که جزای ستمگران همین است.
نصایح و هشدارهای هابیل در روح پلید قابیل اثر نکرد، و نفس سرکش او سرکش‌تر شد و تصمیم گرفت که برادرش را بکشد[5] لذا به دنبال فرصت می‌گشت تا به دور از پدر و مادر، به چنان جنایت هولناکی دست بزند.
شیطان، قابیل را وسوسه می‎کرد و به او می‌گفت: «قربانی هابیل پذیرفته شد، ولی قربانی تو پذیرفته نشد، اگر هابیل را زنده بگذاری، دارای فرزندانی می‌شود، آنگاه آنها بر فرزندان تو افتخار می‌کنند که قربانی پدر ما پذیرفته شد، ولی قربانی پدر شما پذیرفته نشد!»[6]
این وسوسه هم چنان ادامه داشت تا این که فرصتی به دست آمد. حضرت آدم ـ علیه السلام ـ برای زیارت کعبه به مکّه رفته بود، قابیل در غیاب پدر، نزد هابیل آمد و به او پرخاش کرد و با تندی گفت: «قربانی تو قبول شد ولی قربانی من مردود گردید، آیا می‌خواهی خواهر زیبای مرا همسر خود سازی، و خواهر نازیبای تو را من به همسری بپذیرم؟! نه هرگز».هابیل پاسخ او را داد و او را اندرز نمود که: «دست از سرکشی و طغیان بردار.»[7]
کشمکش این دو برادر شدید شد. قابیل نمی‌دانست که چگونه هابیل را بکشد. شیطان به او چنین القاء کرد: «سرش را در میان دو سنگ بگذار، سپس با آن دو سنگ سر او را بشکن.»[8]
مطابق بعضی از روایات، ابلیس به صورت پرنده‌ای در آمد و پرنده دیگری را گرفت و سرش را در میان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شکست و در نتیجه آن را کشت. قابیل همین روش را از ابلیس برای کشتن برادرش آموخت و با همین ترتیب، برادرش هابیل را مظلومانه به شهادت رسانید.[9]
از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود: قابیل جسد هابیل را در بیابان افکند. او سرگردان بود و نمی‌دانست که آن جسد را چه کند (زیرا قبلاً ندیده بود که انسانها را پس از مرگ به خاک می‌سپارند). چیزی نگذشت که دید درّندگان بیابان به سوی جسد هابیل روی آوردند، قابیل (که گویا تحت فشار شدید وجدان قرار گرفته بود) برای نجات جسد برادر خود، مدتی آن را بر دوش کشید، ولی باز پرندگان، اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند که او چه وقت جسد را به خاک می‌افکند تا به آن حمله‌ور شوند.خداوند زاغی را به آنجا فرستاد. آن زاغ زمین را کند و طعمه خود را در میان خاک پنهان نمود[10] تا به این ترتیب به قابیل نشان دهد که چگونه جسد برادرش را به خاک بسپارد.
قابیل نیز به همان ترتیب زمین را گود کرد و جسد برادرش هابیل را در میان آن دفن نمود. در این هنگام قابیل از غفلت و بی‌خبری خود ناراحت شد و فریاد برآورد:
«ای وای بر من! آیا من باید از این زاغ هم ناتوانتر باشم، و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن کنم؟»[11] (مائده، 31)
این نیز از عنایات الهی بود که زاغ را فرستاد تا روش دفن را به قابیل بیاموزد و جسد پاک هابیل، آن شهید راه خدا، طعمه درندگان نشود. ضمناً سرزنشی برای قابیل باشدکه بر اثر جهل و خوی زشت، از زاغ هم پست‌تر و نادانتر است و همین نادانی و خوی زشت، او را به جنایت قتل نفس واداشته است.
اندوه شدید آدم ـ علیه السلام ـ، و دلداری خداوند
قابیل جنایتکار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد. آدم ـ علیه السلام ـ پرسید: «هابیل کجاست؟»قابیل گفت: «من چه می‌دانم، مگر مرا نگهبان او نموده بودی که سراغش را از من می‌گیری؟!»
آدم ـ علیه السلام ـ که از فراق هابیل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بیابانها نهاد تا او را پیدا کند. هم چنان سرگردان می‌گشت اما چیزی نیافت. تا این که دریافت که او به دست قابیل کشته شده است. با ناراحتی گفت: «لعنت بر آن زمینی که خون هابیل را پذیرفت».[12]
از آن پس آدم ـ علیه السلام ـ از فراق نور دیده و بهترین پسرش، شب و روز گریه می‌کرد و این حالت تا چهل شبانه روز ادامه یافت.[13]
آدم ـ علیه السلام ـ در جستجویی دیگر، قتلگاه هابیل را پیدا کرد و طوفانی از غم در قلبش پدیدار شد. آن زمین را که خون به ناحق ریخته پسرش را پذیرفته، لعنت نمود و نیز قابیل را لعنت کرد. از آسمان ندایی خطاب به قابیل آمد که لعنت بر تو باد که برادرت را کشتی....
حضرت آدم ـ علیه السلام ـ بسیار غمگین به نظر می‌رسید، و آه و ناله‌اش از فراق پسر عزیزش بلند بود. شکایتش را به درگاه خدا برد. و از او خواست که یاریش کند و با الطاف مخصوص خویش، او را از اندوه جانکاه نجات دهد.خداوند مهربان به آدم ـ علیه السلام ـ وحی کرد و به او بشارت داد که: «آرام باش، به جای هابیل، پسری را به تو عطا کنم که جانشین او گردد.[1] .
از ظاهر بعضی از آیات قرآن مانند آیه یک سوره نساء: «... وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً کثیراً و نِساءً» استفاده می‌شود که در ازدواج فرزندان آدم، شخص ثالثی در کار نبوده است و ضرورت اجتماعی چنین اقتضا داشت، ولی روایات و گفتار مفسران در این باره گوناگون است، و در بعضی از روایات، ازدواج خواهر و برادر فرزندان آدم ـ علیه السلام ـ تکذیب شده است ( چنان که در تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 610؛ و بحار، ج 11، ص 226، ذکر شده) به نظر می‌رسد بهترین قول این است که: قابیل و هابیل با دو دختر که از بازماندگان نسل‌های در حال انقراض قبل بودند، ازدواج نموده‎اند، زیرا طبق بعضی از روایات، آدم ـ علیه السلام ـ ـ اولین انسان روی زمین نیست.
-------------------------------------
[2] . مجمع الییان، ج 3، ص 183.
[3] . مجمع الییان، ج 3، ص 183.
[4] . اقتباس از بحار، ج 11، ص 240.
[5] . مائده، 27 تا 30.
[6] . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 612.
[7] . مجمع البیان، ج 1، ص 183.
[8] . طبق بعضی از روایات، هابیل در خواب بود، قابیل با کمال ناجوانمردی به او حمله کرد و او را کشت. (تفسیر قرطبی، ج 3، ص 2133)
[9] . بحار، ج 11، ص 230؛ مجمع البیان، ج 3، ص 184.
[10] . مائده، 31.
[11] . مجمع البیان، ج 3، ص 185؛ زاغ دارای پرهای سیاه است و به کلاغ شباهت دارد.
[12] . این زمین، در ناحیه جنوب مسجد جامع بصره قرار گرفته است. (بحار، ج 1پ1، ص 228)
[13] . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 612.
منبع:andisheqom.com



تصاویر قبور مطهر پیامبران خدا و شخصیت های معروف صدر اسلام

تصاویری که در زیر مشاهده می کنید مربوط می شود به برگزیدگان خداوند متعال است تصاویر منسوب به قبور پیامبران خداوند (علیهم السلام) و شخصیت های صدر اسلام، از جمله: حضرت آدم ، حوا ، ابراهیم ، یوشع ، هابیل ، لوط ، دادد ، موسی ، هارون ، شعیب ، صالح ، زکریا ، یحیی ، آمنه ، حلیمه ، ابوطالب ،خدیجه و بلال . …



حضرت ابراهیم خلیل الله

 



مقبره ساره همسر حضرت ابراهیم



مقبره حضرت یعقوب



 حضرت یوشع (ع) اولین پیغمبر بعد از حضرت آدم در اردن




 هابیل در سوریه

 



حضرت لوط در عراق



حضرت داوود (ع) در فلسطین اشغالی



حضرت موسی (ع) در فلسطین اشغالی



 حضرت شعیب (ع)



حضرت زکریا (ع)



حضرت یحیی(ع)



آمنه اطراف مکه



 حلیمه در مدینه




بلال حبشی در دمشق



قبر حضرت خدیجه در مکه



 قبر ابوطالب عموی حضرت محمد (ص) در مکه



 حضرت صالح(ع)



 حوا در جده



حضرت هارون



 عصای حضرت موسى علیه‌السلام

!عکس عصای حضرت موسی که به مار تبدیل می‌شد

 



  


عمامه حضرت یوسف علیه‌السلام


مقبره  نوح پیامبر  علیه‌السلام 



قبر پیامبر عمران علیه‌السلام


قبر عمران نبی 80 سانتی‌متر عرض و 30 متر طول دارد

نمای بیرون مقبره عمران



مقبره حضرت ایوب


مقبره حضرت هود




مزار حضرت یونس



مزار حضرت یونس

در 20 کیلومتری بیروت در منطقه مسیحی نشین الجیه، قرار دارد .به گفته علمای اسلام ، این محل همان نقطه ای است که این پیامبر از شکم نهنگ خارج شده است

آثار بر جاى مانده از قوم ثمود








جای پای ابراهیم


جای پای ابراهیم 40 سانتی متر در مقابل درب کعبه

در محل ایستادن ابراهیم سنگی است  به طول و عرض ۴۰ سانتی‌متر و بلندی تقریبی ۵۰ سانتی‌متر که جای پای ابراهیم روی آن است و مقابل درب کعبه قرار دارد. رنگ آن میان زرد و قرمز متمایل به سفید است.
طبق اعتقادات مسلمانان این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم دیوارهای کعبه را بالا می‌برد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به اندازه‌ای که دست بدان نمی‌رسید، سنگی آوردند و ابراهیم بر روی آن ایستاد و سنگ‌ها را از دست اسماعیل گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. بلندی خانه کعبه حدود ۱۵ متر و محیط آن ۴۴ مترمربع است .
بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم مشخص است اما اثری از انگشتان او نیست. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه‌ای قرار گرفت تا آسیب نبیند. حج‌گزاران پس از طواف واجب، باید در پشت مقام ابراهیم، ۲ رکعت نماز طواف به جای آورند. نماز طواف نساء نیز پشت مقام ابراهیم خوانده می‌شود.
بلندی خانه کعبه حدود ۱۵ متر و محیط آن ۴۴ مترمربع است ابن عباس میگوید: چون ابراهیم روی آن سنگ میایستاد، به مقام ابراهیم مشهور شده است. همچنین از او نقل شده است که چون ابراهیم روی آن سنگ ایستاد، دو پای او در آن فرو رفت .



برگرفته شده از http://ahlolbait.blog.ir