«بوزون هیگز» چیست؟ نیم قرن تلاش دانشمندان برای یافتن مهمترین ذره بنیادی عالم، عملا به نتیجه رسید و وجود ذرهای شبیه به هیگز را در محدوده انرژی ۱۲۵ تا ۱۲۶ گیگاالکترون ولت اثبات کرد. با توجه به مدلهایی که تکامل عالم را بررسی میکند، در ابتدای شکلگیری عالم، ذرات بدون جرم بودند. اما در دورهای نسبتا کوتاه، هر یک از ذرات جرم مشخصی را به دست آوردند و این جرم ذرات بود که روند بعدی تکامل عالم را مشخص کرد.
برخی از ذرات مانند فوتونها که ذرات تشکیلدهنده نور هستند، بدون جرم ماندند و توانستند بدون محدودیت در عالم حضور داشته باشند. برخی دیگر اما جرم پیدا کردند و تغییر رفتار دادند. سوال مهمی که در دنیای فیزیک وجود دارد، این است که چه چیزی باعث شد تا ذرات عالم جرمدار شوند؟
برای درک اهمیت این موضوع بهتراست نگاهی به جهان اطرافمان بیاندازیم : جهان اطراف ما از مواد مختلفی ساخته شده است. من و شما و هر آنچه میبینید، هر یک از ترکیبات و مواد گوناگونی تشکیل شدهاند. اما اگر اندکی دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم همه این مواد قابل تبدیل شدن به تعداد محدودتری از ذرات تشکیل دهنده هستند. برای مثال همه اشیاء از مولکولهایی تشکیل شدهاند.
تنوع و تعداد این مولکولها بسیار زیاد است اما هر ترکییی که داشته باشند، قطعا از عناصر محدودی شکل گرفتهاند که آنها را در طبیعت میشناسیم. همه این عناصر به نوبه خود از ذرات بنیادیتری به نام «الکترون»، «نوترون» و «پروتون» شکل گرفتهاند و خاصیت مختلف هر یک از آنها به این برمیگردد که چه ترکیبی از این سه ذره در کنار هم قرار گرفته باشند. برخی از این ذرات به نوبه خود از ذرات بنیادیتری شکل گرفتهاند. بررسی این ذرات بنیادی میتواند ما را به درک جهان اطرافمان یاری کند. ترکیب این ذرات که آنها را ذرات «زیر اتمی» مینامند، کمک میکنند بفهمیم چه قوانینی بر جهان ما حاکم است. اهمیت این دنیای فوقالعاده کوچک و در عین حال فوقالعاده مهم باعث شده تا گروهی از دانشمندان تمام تمرکز و هم و غم خود را به رازگشایی از این جهان شگفت و توصیف آن با کمک نظریه ذرات بنیادی مبذول کنند.
نظریه ذرات بنیادی مانند هر نظریه دیگری در دنیای علم بر مبنای مشاهدهها شکل میگیرد، پدیدهها را پیشبینی میکند و در برابر آزمایشهای جدید محک میخورد و اگر از آن سربلند بیرون آید مستحکمتر شده و اگر در آزمایشی شکست بخورد نظریه دیگری را باید بر مبنای نتایج جدید تدوین کرد. به همین دلیل برای توصیف یک پدیده، گاهی نظریات مختلفی مطرح میشود که هر کدام بتواند بهتر از پس چالشهای پیشرو برآید، جای پایش محکمتر میشود و بیشتر مورد قبول قرار میگیرد.
مدل استاندارد ذرات بنیادی : مدل استاندارد در علم فیزیک جایگاهی همانند نظریه تکامل در علم زیست شناسی دارد. این تئوری بهترین توضیح و تفسیری است که فیزیکدانان درباره چگونگی کنار هم قرار گرفتن بلوک های سازنده جهان توانسته اند ارائه کنند. این تئوری شرح می دهد که چگونه ۱۲ ذره بنیادی توسط چهار نیروی اصلی کنترل می شوند. در نظریه ذرات بنیادی، نظریهای به نام مدل استاندارد ذرات بنیادی وجود دارد. به بیان دیگر نظریه مدل استاندارد میتوان، نظریهای توصیف کرد که تلاش دارد به روانترین شکل رفتارهای حاکم بر ذرات بنیادی را توصیف کند و توضیحی بر دلیل رفتارهای آنها ارائه دهد. بوزون هیگز در این نظریه است که نقش مهمی ایفا میکند.
ویژگی یک جسم چه مواردی است؟ همه موجودات عالم. فارغ از مشخصات ظاهری، ویژگیهای یک جسم را دارا می باشند. یکی از این ویژگی ها جرم یک جسم است (که البته میتوانید آن را نوعی انرژی به دام افتاده در آن جسم نیز تصور کنید). اگر از ما پرسیده شود چقدر جرم داریم؟، می گوییم مثلا ۶۰ کیلوگرم و اگر از بپرسند چرا جرم شما این عدد است؟، خواهیم گفت که بدن ما از موادی تشکیل شده که هر یک از آنها جرمی دارند و مجموعه جرم آنها به این عدد میرسد. این فرآیند خرد کردن را میتوانیم آن قدر ادامه دهیم تا به ذرات بنیادی برسیم. اما از آن بیشتر نمیتوانیم پیش رویم. بخشی از مواد تشکیلدهنده بدن ما الکترونها هستند. چرا یک الکترون مقدار مشخصی جرم دارد و چرا این مقدار برای ذرات بنیادی مختلف متفاوت است؟ برای مثال چرا یک الکترون مقدار جرم مشخصی دارد که از پروتون و نوترون کمتر است، اما از ذراتی مانند فوتون یا نوتریونوها که تقریبا بدون جرم هستند، بیشتر است؟ چه چیزی باعث میشود که یک ذره جرم مشخصی را داشته باشد و به عبارت دیگر، در دنیای فیزیک ذرات چه عاملی باعث میشود جرمی خاص به ذرهای خاص اختصاص یابد؟ این یکی از معماهای مدل استاندارد به شمار میرود و در دهه ۶۰ میلادی، «پیترهیگز» نظریهای را مطرح کرد که به نام «میدان هیگز» معروف شد و میتوانست این مساله را توجیه کند.
نظریه هیگز : براساس نظریه هیگز، کل جهان ما را میدان هیگز فرا گرفته است. برای اینکه تصوری از میدان داشته باشید، میدان آشناتر الکترومغناطیس را در نظر بگیرید. همه ما احتمالا این آزمایش معروف را یا انجام دادهایم یا دیدهایم که اگر یک آهنربا را زیر کاغذ بگذاریم و روی کاغذ برادههای آهن بریزیم، میبینیم که این برادهها در مسیرهای مشخصی که خطوط میدان مغناطیسی هستند، قرار میگیرند. در واقع آهنربا یک میدان مغناطیسی دارد که بر موادی که خاصیت فلزی دارند تاثیر میگذارد. براساس نظریه هیگز، مهم نیست اطراف یک جرم باشیم یا جایی که فکر میکنیم خلأ است، همه جا میدان هیگز وجود دارد.
اگر میخواهید تصور بهتری از نوع حضور این میدان داشته باشید، یک آکواریوم را تصور کنید که پر از آب است. برای ماهیای که درون این آکواریوم است شاید بقیه فضای آکواریوم خالی به نظر آید، اما میدانیم که مملو از مادهای به نام آب است که این آب عمدتا از مادهای به نام مولکول آب یا H2O تشکیل شده است. میدان هیگز هم به همین ترتیب همه جا را در بر گرفته، ولی به جای مولکولهای آب از ذرهای بنیادی به نام «بوزون هیگز» تشکیل شده است. این ذره بنیادی جرم مشخصی دارد و نسبتا ذره سنگینی به شمار میرود، اما مهمتر از جرم خودش این ویژگی مهم را دارد که با ذرات بنیادی دیگر اطراف خودش واکنش نشان میدهد. مثل ذرات براده آهن که در میدان مغناطیسی واکنش نشان میدادند و در مسیرهای مشخصی قرار میگرفتند. هر ذره با این بوزونهای هیگز در حال واکنش دادن است. آنچه ذره هیگز را مهم میکند، این است که بر اساس این نظریه، نوع و قدرت واکنش بوزونهای هیگز با مواد و ذرات بنیادی اطرافش معلوم میکند که آن ذره چقدر جرم داشته باشد. یعنی جرم الکترون به دلیل قدرت واکنش الکترونها با بوزون هیگز است. اگر فوتون تقریبا بدون جرم است به این دلیل است که واکنشش با بوزونهای هیگز بسیار ضعیف است و در عوض الکترون واکنش قویتری دارد.
از طرف دیگر چون بوزونهای هیگز همه جای میدان هیگز قرار دارند و همه عالم را پر کردهاند (مانند آب درون آکواریوم) پس یک ذره مانند الکترون یا فوتون فارغ از اینکه کجای عالم قرار دارد، بهطور دائمی در حال واکنش با بوزون هیگز است و در نتیجه جرم ثابتی دارد. به این ترتیب در مدل استاندارد ذرات بنیادی بوزونهای هیگز میتوانند توضیح دهند که چرا هر ذره جرم مخصوص به خود را دارد. اما این ذره تا پیش از این، یک ذره نظری بود که هرگز در آزمایشگاه مشاهده نشده و تنها حاصل محاسبات ریاضیاتی بود. این ذرات را تنها میتوان زمانی آشکار کرد که بتوانیم برخوردهای بزرگی را میان ذرات بنیادی ایجاد کنیم و در شرایط آشوبناک و آزاد شدن انرژی حاصل از برخورد، این شانس را به وجود بیاوریم که این ذره برای مدتی ظاهر شود و آن را آشکار کنیم . این تحقیقات دامنه دار که بیش از نیم قرن به طول انجامید و منجر به کشف ذره گریزپای بوزون هیگز شد در نهایت توسط «شتابدهنده بزرگ هاردنی (LHC )» در «موسسه سرن ( CERN )» واقع در مرز فرانسه و سوئیس به بار نشت و دادههای بدست آمده در این باره تکمیل شد.
پیتر هیگز بریتانیایی استاد دانشگاه ادینبوروی اسکاتلند به همراه فرانسوا انگلرت بلژیکی استاد دانشگاه بروکسل، دو دانشمندی بودند که از دهه ۶۰ میلادی تحقیقاتشان را در این زمینه آغاز کردند، تا این که در سال ۲۰۱۲ موفق شدند توسط برخورد دهنده بزرگ هادرونی، در سوئیس، به کشف بوزون هیگز یا ذره خدا برسند. آکادمی سلطنتی استکهلم سوئد به پاس تلاش های آنها در این زمینه که منجر به این کشف بسیار مهم شد. جایزه نوبل سال ۲۱۰۲ را به آنها اهدا کرد.
پس از نوشته شدن کتابی بنام «ذره خدا : اگر پاسخ کائنات است، سؤال چیست؟» توسط «لئون لدرمن» برنده جایزه نوبل، که در آن این ذره را «ذره خدا» نامید، اغلب در رسانهها از بوزون هیگز بهعنوان «ذره خدا» یا «ذره الهی» یاد میشود.
منبع : noojum.com
* شهر استانبول در کشور ترکیه تنها شهر جهان است که در دو قاره مختلف قرار گرفته است.
* احتمال ابتلا به کمر درد در افراد سیگاری دو برابر افراد غیر سیگاری است.
* برزگترین کارفرمای جهان سامانه راه آهن کشور هند با بیش از ۱٫۶ میلیون نفر کارمند می باشد.
* اندازه چشمها در انسانها از ابتهای تولد تا انتها تغییر نمیکند، اما رشد بینی و گوشها هیچگاه متوقف نمی شوند!
* تقریباً بیش از ۱۳۰۰ گونه عقرب وجود دارد که تنها ۲۵ گونه از آنها مرگبار می باشند.
* کم خوابی میتواند سیستم ایمنی بدن شما را ضعیف نموده و قابلیت مقابله با عفونت ها را کاهش دهد!
* یک درخت زیتون تا ۱۵۰۰ سال عمر می کند!
* هر انسان بالغ بطور متوسط در طول روز بیش از ٣٠ هزار فکر از ذهن خود عبور می دهد. ما از طریق عدم کنترل افکارمان زمینه ساز شرایط ابتلا به انواع بیماری ها می شویم. تحقیقات نشان داده است که ترس، به تنهایی باعث بروز بیش از ١۴٠٠ واکنش جسمی و شیمایی و فعال شدن بیش از ٣٠ نوع هورمون میشود.
* “کانادا†واژه ای هندی است به معنای “روستای بزرگ.â€
* ۱۱% از مردم دنیا چپ دست هستند!
* طولانی ترین بوسه عاشقانه ثبت شده در کتاب گینس متعلق به زوجی با نامهای جیمز بلشا و سوفیا سورین است. این بوسه عاشقانه ۳۱ ساعت و ۳۰ دقیقه و ۳۰ ثانیه بطول انجامید!
* آلبرت اینشتین هیچگاه رانندگی کردن را نیاموخت!
* هر خانم در طول عمر خود بطور متوسط ۲٫۷ کیلوگرم رژ لب مصرف میکند!
* ظرفیت حافظه مغز انسان از ٣ تا ٣٠٠٠ ترابایت تخمین زده میشود. مجموعه دانشنامه ملی بریتانیا که تاریخ ٩٠٠ ساله را شامل میشود، ٧٠ ترابایت حجم دارد!
* ٣٠٠٠ سال قبل مصریان بطور متوسط ٣٠ سال عمر میکردند!
* مردمک چشم هنگام تماشای چیزی خوشایند تا ۴۵% بازتر میشود.
* خفاشها هنگام خروج از غار همیشه به سمت چپ دور میزنند!
* علت اینکه عسل خیلی راحت هضم میشود این است که قبلاً توسط یک زنبور هضم شده است!
* هزینه ساخت کشتی تایتانیک ۷ میلیون دلار و هزینه ساخت فیلم آن ۲۰۰ میلیون دلار بوده است!
* کلمه google از واژه googol به معنای “عدد یک به همراه ۱۰۰ صفر†برگرفته شده است.
* رنگ آبی خاصیت آرام بخشی دارد. باعث میشود مغر هورمونهای آرام بخش ترشح کند!
* ١٠ درصد از درامد دولت روسیه از فروش ودکا تامین می شود!
* تعداد راه های ممکن برای ۴ حرکت اول بازی شطرنج برای هر طرف برابر است با ۳۱۸,۹۷۹,۵۶۴,۰۰۰
* هندوانه نه تنها تشنگی شما را رفع میکند، بلکه برای فرونشاندن التهابات ناشی از بیماریهایی همچون آسم، تصلب شریان، سرطان روه، ورم مفاصل و دیابت نیز بسیار مفید است!
* یک کوسه قادر است یک بخش از خون را در ١٠٠ میلیون بخش از آب تشخیص دهد!
* سمورهای دریایی هنگام خوابیدن دستهای هم را می گیرند تا همدیگر را گم نکنند!
* هزاران سال پیش رنگ هویج ارغوانی بوده است!
* وقتی یک پنگوئن نر عاشق یک پنگوئن ماده می شود، سرتاسر ساحل را جستجو می کند تا زیباترین سنگ ریزه را پیدا کرده و به او هدیه دهد!
* یشترین فرزندی که تا به حال یک زن بدنیا آورده مربوط به خانمی با ۶۹ فرزند می باشد. او دارای ۱۶ دوقلو، ۷ سه قلو و ۴ چهارقلو بوده است.
* اگر یک مورچه به اندازه ابعاد یک انسان بود، می توانست دو برابر سریع تر از یک لامبورگینی حرکت کند!
* روانشناسان ادعا میکنند: وقتی هنگام خوابیدن بالشی را بغل می کنید، آرزو میکنید که کاش آن بالش کسی بود که دوستش دارید و دلتان برایش تنگ شده!
* ثابت شده کلمه “lolâ€، به معنای خندیدن با صدای بلند، در ۹۰ درصد موارد زمانی که تایپ می شود خبری از خندیدن با صدای بلند نیست!
* بالاترین دو رکورد ثبت شده تست هوشی IQ ( در آزمونهای استاندارد ) هر دو متعلق به خانمها می باشد!
* دانشمندی که بلافاصله قبل و بعد از فوت افراد آنها را وزن کرد نتیجه گرفت که روح انسانها ٢١ گرم وزن دارد!
* “اضطراب ریاضی†یک اختلال روانی است که افراد مبتلا به آن هنگام حل مسائل ریاضی دچار اضطراب می شوند!
* کمترین درجه حرارت زمین که تا بحال ثبت شده ٨٩- درجه سانتیگراد می باشد.
* هر هفت سال شما حدود نیمی از دوستانتان را از دست می دهید و آنها را با دوستان جدیدتان جایگزین می کنید!
* ٩١٪ از خانمها ترجیح می دهند اولین قرار عاشقانه خود را لغو کنند تا اینکه بدون آرایش سر قرار حاضر شوند!
* گوش دادن به موسیقی با صدای بلند در حس بینایی تداخل ایجاد میکند، به همین خاطر است که وقتی می خواهید به دور دست نگاه کنید هدفونتان را از گوش خود جدا می کنید!
* ذهن ناخودآگاه شما ٣٠،٠٠٠ بار قدرتمندتر از ذهن خودآگاه شما است!
* رکورد جوانترین مادر دنیا مربوط به یک دختر ۵ ساله اهل کشور پرو می باشد.
* هرگز در حین آشپزی و یا زمانیکه در معرض حرارت زیاد و شعله آتش (از قبیل زغال باربیکیو) قرار دارید از لنزهای چشمی استفاده نکنید. چون این لنزها از پلاستیک ساخته شده اند و ممکن است در اثر حرارت ذوب شده و آسیبهای جدی (مانند کوری دائم) به چشم شما وارد کنند.
* کشور فنلاند ۵.۵ میلیون نفر جمعیت دارد. این کشور دارای ٢.٢ میلیون سونا می باشد. مبلغ جریمه عدم رعایت سرعت مجاز در اتوبانهای فنلاند بر اساس درامد فرد متخلف معین میشود. مطابق قانون چراغ جلوی اتومبیل ها در هر ساعت از شبانه روز حین حرکت باید روشن باشند. تلفن عمومی در این کشور وجود ندارد و همه صاحب تلفن همراه هستند.
زمانی که به محرومیت از آزادی می اندیشیم، معمولا به این نکته توجه نداریم که این خود ما هستیم که از طرق مختلف خود را در زندگی محدود می کنیم.
هر عملی که از انجام آن دچار هراس شده و تمامی رؤیاها و آرزوهای دوردست و برآورده نشده، به ما این امکان را می دهد تا تفاوت بین آنچه هستیم و آنچه در آینده خواهیم شد را ارزیابی کنیم. در واقع این همان «ترس» و خواهر تنی آن «اضطراب»است که ما را از انجام عملی که موجب شادی و خوشبختی مان می شود، باز می دارد.
پایه و اساس وجودی ما، مبتنی بر سخنان و قول هایی است که خود به آنها جامه عمل نمی پوشانیم. خواسته هایی چون موفقیت تحصیلی، شغلی، ازدواج ، عشق و... آرزوهایی هستند که تقریبا در میان تمامی افراد بشر مشترک هستند و بر آوردن این آرزوها امری عجیب و مرموز نیست اما اغلب برای آنکه به انسان موفقی تبدیل شویم تلاش لازم را انجام نمی دهیم.
انسان ها معمولا مسئولیت شکست هاو ناکامی هایشان را به دوش دیگران می اندازند.
شکست یا عدم موفقیتمان را نبود شانس می دانیم، گویی زندگی همانند قرعه کشی و یا یک بازی بوده که فقط تعداد محدودی از افراد در این بازی برنده می شوند. به بهانه کمبود وقت و فشار ناشی از کار و امرار معاش، از زیربار فعالیت و تحرک در راه رسیدن به هدف، شانه خالی کرده و بدین وسیله عدم تلاشمان را توجیه می کنیم. ترس از شکست موجب بی تحرکی فلج کننده ای می شود که معمولا مانع از آن است که به سمت هدف حرکت کنیم. داشتن کمی آرزو و بلندپروازی، مانع از سرخوردگی و ناامیدی در انسان می شود.
مایل نیستیم دست به اقداماتی بزنیم که احتمال خطر و شکست در آن وجود دارد. در دنیایی زندگی می کنیم که احتمال وقوع همه چیز امکان پذیر است. تصاویر انسان های موفق و شرح حال اشخاص گمنامی که حتی بدون آنکه از استعداد سرشاری برخوردار باشند، مشهور و صاحب نام شده اند در جامعه و محیط اطرافمان به فراوانی دیده می شود. به جای آنکه از حکایت انسان های موفق درس گرفته و در زندگی امیدوار باشیم، اکثر افراد بنا به درک و سطح فکری خود آن را تفسیر کرده و برداشت چندان صحیحی از آن ندارند. از طرفی دیگر در ظاهر چنین به نظر می رسد که این افراد(افراد موفق) به سهولت و بدون هیچ تلاشی به شهرت و مقام دست یافته اند و این شهرت به ظاهر سهل الوصول موجب دلسردی و آزردگی ما می شود.
در حالی که به طور طبیعی، تغییر و پیشرفت روندی تدریجی است که به یکباره صورت نمی گیرد. اما در جوامعی که همه چیز به سرعت پیش می رود، تغییر تدریجی اثر و نتیجه مطلوبی به همراه ندارد پس صبر و اراده لازم برای رسیدن به هدف چه می شود؟
توصیه های گوناگونی در این زمینه وجود دارند، کتابخانه ها و مجلات مملو از موضوعات و روش های مختلف پیرامون ثروت، تناسب اندام، زیبایی و جذاب تر شدن، اعتماد به نفس و راه های رسیدن به آرامش است. چنین به نظر می رسد که شدیدا درگیر روش های گوناگون در جهت پیشرفت و رشد شخصی خود شده ایم.
با این وجود، افرادی که در این زمینه نیازمند کمک هستند هیچ گونه تغییر در رفتار و افکار خود ایجاد نکرده و همچنان همان روند همیشگی و رفتاری را که دیروز و حتی سال گذشته داشته اند، در پیش می گیرند. حرفه روانپزشکی، این وضعیت و چیزهایی را که لازمه پیشرفت و تغییرات واقعی در رفتار آنان است مورد بررسی قرار می دهد.
قبل از به انجام رساندن آنچه که باید انجام شود، باید بتوانیم آن را در ذهن خود تصور کنیم. این امر آسان به نظر می رسد، اما به روشنی دریافته ایم که اکثر افراد رابطه بین یک رفتار(عمل) و آن چیزی را که در وجودمان احساس می کنیم، درک نمی کنند. طب مدرن و صنعت تبلیغاتی مسئولیت و سهم بزرگی را در این زمینه ایفا می کنند. بر این باور هستیم که می توانیم به راحتی و با سرعت بر چیزهایی که در خود و زندگی خود دوست نداریم، فائق آییم. وجود بازارهای دارویی، داروهایی که موجب بهبود وضعیت روحی ما می شوند، امکان تغییر قیافه به کمک عمل های جراحی زیبایی و پیشرفت های شخصی با شناخت و بهره گیری از فرهنگ، همگی این باور را در انسان تقویت می سازد که خوشبختی همانند یک شیء فروختنی است.
ملکم فوربس در این زمینه جمله معروفی گفته است:«اگر فکر می کنید که پول نمی تواند خوشبختی را بخرد، بدین دلیل است که برای خرید به مکان درستی نرفته اید.»
این نوع باور و عقیده، که با پول می توان خوشبختی را خرید، فقط بر حس نارضایتی و محرومیت ما افزوده و همچنان ما را در زندان هایی که خود، آن را ساخته ایم محبوس می کند. چرا که گمان می کنیم که زندگی به یک قرعه کشی یا بازی لاتاری شباهت دارد و گاه با تصور اینکه «امید» نیز همانند یک شیء فروختنی است، شرکت در این نوع بازی ها را توجیه می کنیم.
هرگونه تغییر در رفتار و منش انسان، نتیجه یک روند تدریجی نامحسوس است. اگر به دقت فرار موفق زندانیان را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که آنان ساعت ها، ماه ها و حتی سال ها برای رسیدن به آزادی روی پروژه فرار فکر کرده و وقت صرف کرده اند؛ البته هدف ما از این مثال، تشویق و ستایش از موفقیت زندانیان و عمل فرار نیست، بلکه می توانیم از اراده و تلاش آنان درس بگیریم.
در روانشناسی، یکی از دشوارترین ارکان ارزیابی یک فرد، زمانی که وی خواستار شروع روان درمانی است تمایل واقعی او برای تکامل و رشد و خواست و اراده ای است که وی در این راه می گذارد، که خود این عمل مستلزم شجاعت است. برخی از بیماران برای درخواست کمک نزد یک روان درمانگر می روند اما تمایلی برای تغییر اساسی خود ندارند. ما در جامعه ای گله مند زندگی می کنیم؛ جامعه ای که در آن اکثر افراد برای بیان احساسات و مشکلات خود مرتبا در حضور دیگران به گله و شکایت می پردازند.
اکثر افرادی که در زندگی قربانی خشونت های دوران کودکی، ناکامی ها و شکست های متعدد و خطاها و اشتباهاتی که توسط دیگران انجام شده، بوده اند در برنامه های رادیویی و تلویزیونی، در حضور همگان به گله و شکایت از مشکلاتشان می پردازند. این افراد برای جلب ترحم و دلسوزی دیگران و در صورت امکان جبران خسارت، روی اعمال و رفتار و شکایتی که آگاهانه از آنان سر می زند نام «بیماری» گذاشته اند.
در مطب روانپزشکان، تعداد کثیری از این افراد به چشم می خورند که به دنبال گوشی شنوا و شخصی که دلسوزانه به درد دل های آنان گوش فرا دهد و دارویی که بتواند درد و رنج آنان را تسکین دهد، به این مکان ها آمده اند. این افراد با امتناع از رفتن سرکار یا با مراجعه به مطب روانپزشک، سعی بر آن دارند تا به دیگران بفهمانند که آنان واقعا بیمار هستند. حضور آنان در این مکان ها به آن دلیل نیست که برای زندگی بهتر و شاد زیستن به بررسی زندگی خود پرداخته و با پذیرفتن مسئولیت احساسات خود، اقدامات مهم و درستی را اتخاذ کرده و آنها را در زندگی به کار می گیرند.
مردم تصور می کنند که با بیان افکار و آرزوهایشان می توانند تغییری واقعی در خود ایجاد کنند، غافل از آنکه ابهام و تضاد بین گفتار و عمل، روند درمان را مختل می کند. شاید اعتراف و بیان افکار، در انسان احساس خوشایندی را به وجود آورد، اما اگر در رفتار تغییری داده نشود، این سخنان فاقد ارزش خواهند بود. ما انسان ها موجوداتی هستیم که از نعمت سخن گفتن و حرف زدن برخوردار بوده و دوست داریم حتی جزئی ترین افکارمان را بر زبان بیاوریم. البته اگر نتوانیم آنچه را که بر زبان می آوریم عملا انجام دهیم این به آن معنا نیست که ما افرادی دو رو و ریاکار هستیم چرا که معمولا به منظور و نیات خیری که داریم، معتقد هستیم. تنها مسئله این است که اهمیت بیشتری به کلمات یعنی گفته های خود و دیگران داده و به رفتار و اعمالی که نیت و قصد ما را به طور حقیقی توصیف می کنند، توجه زیادی نشان نمی دهیم.
دیوار زندان هایی که با دستان خود آن را ساخته ایم، در پشت خود، ترس از ریسک کردن، زیباترین رؤیاها و آرزوهایمان و اینکه روزی خواهیم توانست جهان و اطرافیانمان را آنگونه که می خواهیم تغییر دهیم را، پنهان و محبوس می کند. گاه رؤیاها و خیال پردازی ها موجب دلگرمی انسان می شوند و کنار گذاشتن آنها دشوار به نظر می رسد، اما دشوارتر از آن این است که انسان خوشبختی خود را روی نقطه نظرات و عقایدی که دور از واقعیت هستند بنا کند؛ واقعیتی که همواره با ماست.
مراقبه حالت مطلوبی از هوشیاری است که از طریق مناسک و تمرین های معینی حاصل می شود. اگر از مراقبه دعاوی و تشریفات فلسفی و عرفانی را جدا کنیم، آنچه باقی می ماند نوعی فعالیت مغزی است که با ریلکس شدن جسم همراه می شود. در مراقبه شخص با تمام وجود تمرکز و توجه خود را بر روی یک زمینه و موضوع متعالی متوجه می سازد و به نوعی تمرکز هدایت شده مبادرت می ورزد. برای رسیدن به این درجه از خلسه و جذبه روحی کوشش آگاهانه و فعال صورت می گیرد. در گذشته های دور این امکان وجود داشت که مردم به دور از زندگی پیچیده و استرس زا در یک خلوت نسبی، ساعت ها به مراقبه و تفکر و تأمل بپردازند، و در مورد مشکلات و مسائل مختلف و متعدد بیندیشند. برای کسانی که در آن زمان می زیستند مراقبه کردن دست یافتنی تر و راحت تر از مراقبه در جهان صنعتی قرن بیستم بود. شکل های مختلفی از مراقبه را می توان در مکاتب و مذاهب مختلف چون بودائی، مسیحیت، اسلام، یهود، یوگا و... یافت ولی به اختصار در این نوشتار به دو نوع مراقبه که بسیار متداول و مؤثر است اشاره می شود.
۱) مراقبه راهگشا:
از طریق آن شخص ذهن خویش را برای ورود و دریافت تجارب و دریافت های جدید صاف می گرداند. در این مراقبه شخص هیچ کاری انجام نمی دهد، به چیزی نمی اندیشد و راحت و ریلکس تمامی ذهن و جسم خود را رها می سازد. تمامی افکار و احساسات را از ذهن خویش دور کرده و از انحراف و غوطه ور شدن در ذهنیات مغشوش جلوگیری می کند، و رها شده و ریلکس به تماشای روشنی ذهن و افکار و درک فوق العاده می نشیند.
۲) مراقبه متمرکز:
که در آن شخص با توجه و تمرکز فعال بر یک شیء، یک جمله، یک فکر و... نتیجه مطلوب را به دست می آورد. در این گونه مراقبه تمرکز روی شیء یا فکر صورت می گیرد، به طوری که تمامی توجه شخص بر روی ماهیت آن شیء یا فکر تمرکز می یابد، بدون توجه به رابطه موجود بین آن شیء و یا آن فکر با فکر دیگر، در واقع تمامی مسائل حول و حوش آن را نادیده انگاشته و سعی می کند فقط بر مورد تمرکز خود به مراقبه بپردازد. در شرق متدهای عمیق و جالبی برای مراقبه وجود دارد که شخص مراقبه کننده به وسیله یک مطلع کارآزموده راهنمائی می شود تا این که به درجه ای از تعالی و تکامل دست یابد. شما هم مراقبه متمرکز را شروع کنید و بدانید که تمام پیشرفت یک انسان از تمرکز بالا ناشی می شود. ممکن است با آدم هائی در زندگی مواجه شوید که قادر به انجام امور خارق العاده ای باشند البته به غیر از موارد نادری که این موهبت ها اعطاء الهی است. در سایر موارد تمرین و تمرکز شخصی به مرور زمان توانائی انجام این امور را به این اشخاص می دهد. در عین حال که روش های بسیاری برای انجام مراقبه وجود دارد ولی در تمام آن ها روش اصلی یکی است. در زیر به یک روش عملی تقریباً استاندارد می پردازیم که می توانید برای ریلکسیشن و رهاسازی جسم و روحتان از تنش ها و استرس و به طور کلی تمام افکار منفی که در طول روز در بدن شما جمع شده است، استفاده کنید.
۱) با چشمان بسته در وضعیتی راحت قرار بگیرید. سعی کنید که بدنتان کاملاً آرام و با حداکثر آرامش قرار داشته باشد. البته نحوه راحت بودن به چند نوع می تواند باشد ابتدا این که در سر و صدا انجام این تمرینات تقریباً بی فایده است که هیچ، بیشتر استرس را در افراد افزایش می دهد. پس اولین نکته آرامش محیط شماست. دومین موضوع نحوه قرار گرفتن بدنتان است شما می توانید بر روی یک صندلی که در آن احساس آرامش می کنید بنشینید این بستگی به خودتان دارد که چه شرایطی را انتخاب کنید. روش دیگر این که بر روی تختخواب دراز بکشید سعی کنید از دراز کشیدن روی فرش اکیداً خودداری کنید. بر روی تخت نباید پستی و بلندی باشد یعنی حداقل این که پای شما نباید نسبت به کمر و ران در مکان بالاتری قرار داشته باشد دلیلش هم این است که باعث خواب رفتگی عضلات پا می شود. در مورد وضعیت سرتان هم می توانید از بالش استفاده کنید چون هیچ منعی وجود ندارد البته اگر بالش ضخامت کمتری داشته باشد بهتر است و کسانی هم که می توانند بدون بالش بر روی یک محیط صاف دراز بکشند هم نتیجه بهتری خواهد داشت. زمان انجام دادن فقط به خودتان بستگی دارد. ولی باید زمانی باشد که دلهره انجام کاری را نداشته باشید چون تأثیرات معکوسی در درازمدت بر روی روانتان خواهد داشت.
۲) تمامی عضلات خویش را شل کنید، این کار را می توانید از پای راست شروع کنید و رو به بالا این جریان ریلکس کردن را ادامه دهید تا جائی که کاملاً تمام بدنتان در آرامش غوطه ور شود. برای اطمینان از ریلکس کامل عضلات بدن یک بار دیگر هم از سر شروع به شل کردن بدن کنید.
منظور از ریلکس کردن بدن این است که در هنگامی که روی تختخواب دراز کشیده اید و یا روی صندلی نشسته اید، تمام حواستان را بر روی اعضاء بدن به ترتیبی که شروع می کنید متمرکز کنید و در همین حالت ماهیچه های بدن را شل کنید به طوری که هیچ حسی روی آن عضو نداشته باشید. تا به آخر که یک یک اعضاء را شل و راحت می کنید.
۳) تنفس عمیق را با شمارش همراه کنید. به صورتی با شماره یک هوا را به داخل ریه بکشید و با شماره دو تخلیه کنید. این عمل را تا شماره پنجاه ادامه دهید و در این حال باید تمام توجه شما به نحوه تنفس متوجه باشد.
این عمل باید حداقل ۲۰ بار انجام شود. نکته مهم این است که نباید با سرعت این تنفس را انجام دهید و باید یک فاصله چند ثانیه ای بین هر تنفس باشد.
۴) پس از اتمام عمل شمارش، بدن خود را رها کنید، و خود را به صورتی راحت و رها شده تصور کنید.
۵) آنچه را که در حال وانهادگی و رهائی به ذهن شما می رسد، بدون کوشش در تجزیه و تحلیل آن، پس از پایان مراقبه یادداشت کنید. در مراقبه مهم این است که خود را به تمام معنی رها کنید نه این که بخوابید و یا فکرتان را بر روی موضوعی خاص متوجه کنید که برایتان اهمیت دارد، زیرا باعث می شود که شما به دنبال راه حل ها البته به صورت آگاهانه و به صورت تحلیلی بروید. شاید در ابتدا ۲ تا ۳ ماه لازم باشد که فقط طریقه درست مراقبه کردن را بیاموزید و بتوانید آرامش و تمرکز بهتر خود را بیابید.
به هر حال پس از مدتی چنان یگانگی و راحتی و صلح و صفائی را در خودتان احساس می کنید که روز به روز موجب موفقیت شما می شود و مشکلات یکی پس از دیگری از شما دور می شود و شما تکامل یافته و آسوده خاطر می توانید با گسترش تدریجی این مراقبه با بذرافشانی فکری بر روی مسائل دلخواه خویش به مراقبه بپردازید و برای مسائل و مشکلات و ایده های خود راه حل های عمیق و جالبی بیابید. این روش مراقبه در اصل یک نوع از عمل خود هیپنوتیزم است که به صورتی مبتدی تر بیان شده است.