ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
بزرگی با غلامش ـ که بسیار هوشیار و مۆدّب بود ـ در باغ گردش می کرد. خیارهای سبز و شادابی در بوتهها دید و با دست خودش خیاری چید و به غلام داد. او هم با کمال ادب و احترام گرفت و بدون معطّلی پوست کَند و مشغول خوردن شد. آقا هم اظهار میل کرد که مقداری از آن خیار تناول کند. غلام فوراً برشی از آن جدا کرد و به دست آقا داد. او تا به دهانش گذاشت، دید بسیار تلخ است. از دهانش بیرون ریخت و رو به غلام کرد و گفت: تو چطور این خیار تلخ را با رغبت تمام خوردی؟!
او هم با کمال ادب و احترام گفت: مولای من؛ در طول مدّت غلامی و بندگیام، من لقمههای چرب و شیرین فراوان از دست شما خوردهام، حال این کمال بیحرمتی و حقّ نشناسی بود که به یک لقمه ی تلخ که از دست شما رسیده است، رو ترش کنم و قیافه در هم کشم!
آقا خیلی از این ادب و شایستگی او خوشش آمد؛ هم اِنعام فراوان به او بخشید و هم آزادش کرد.
چرا ما باخدا اینچنین نیستیم؟ و به اندک ناراحتی، از خدا می رنجیم و شکایتها می کنیم!!
برای اینکه رابطه محبت آمیزی با خدا پیدا کنیم ، باید بدانیم که پیدایش محبّت، متفرّع بر دوامِ ذکر است و دوام ذکر و زیاد با او در ارتباط بودن، متوقف بر معرفت و شناخت او به کمال است؛ یعنی، انسان اوّل باید کسی را به کمال بشناسد تا با او رابطه برقرار کند وگرنه کسی که هیچ کمال و جمالی ندارد، نه علمی، نه ثروتی، نه قدرتی، نه شجاعتی، نه سخاوتی، نه هیچ بو و خاصیتی؛ در این صورت انسان داعی ندارد که با او رفیق بشود و رفت و آمد داشته باشد. انسان سراغ کسی می رود که او را دارای کمال و جمالی بداند و لذا دوام ذکر به شناختن خدا به صفات کمال بستگی دارد، این شناختن نیز توقف دارد بر تفکّر در آثار وجودی او در آفاق و انفس.
(وَکَأَیِّن مِّن آیَةٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَهُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ
)؛ [یوسف / 105]
«و چه بسیار نشانهها در آسمانها و زمین است که بر آنها مىگذرند در حالى که از آنها روى برمىگردانند.»
فراغت از شواغل مادّی، اوّل قدم در راه ایجاد ارتباط با خداست، وگرنه کسی که علی الدّوام در فکر تحصیل امتعهی دنیا و سپس استمتاع و بهرهبرداری از آنهاست، طبیعی است که فراغتی نخواهد داشت تا به کار تفکّر در معارف دینی بپردازد و با خدا رابطهی اُنس و محبّت برقرار سازد
تفکّر در آثار نیز احتیاج به فراغت قلب از شواغل دنیوی دارد تا دربارهی خدا و صفات خدا مطالعاتی داشته باشد، با اشخاص خبیر و بصیر در معارف دینی مصاحبت کند، پای سخن افراد مهذّب بنشیند. تمام اینها نیاز به سرمایهگذاری از حیث فکر و وقت دارد و دست برداشتن از بسیاری از امور دنیوی که برای انسان پول و مقام و منصب میآورد و از این جهت به قول مردم، وقت طلاست. آیا میشود طلا را داد و خدا را خرید؟
آری؛ فراغت از شواغل مادّی، اوّل قدم در راه ایجاد ارتباط با خداست، وگرنه کسی که علی الدّوام در فکر تحصیل امتعهی دنیا و سپس استمتاع و بهرهبرداری از آنهاست، طبیعی است که فراغتی نخواهد داشت تا به کار تفکّر در معارف دینی بپردازد و با خدا رابطهی اُنس و محبّت برقرار سازد. مشکل ما اینجاست که:
(وَمَا قَدَرُواْ اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ... )؛ [انعام / 91]
خداى را چنانکه سزاوار اوست نشناختند و ارج ننهادند .
آنچنان که قدر و منزلت پول و خانه و ماشین و مقام و پست حساس را شناختهایم.
(کَلَّا بَلْ تُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ * وَتَذَرُونَ الْآخِرَةَ )؛ [قیامة /20-21]
«ولى نه! [شما دنیاى] زودگذر را دوست دارید،و آخرت را وامىگذارید.»
(بَلْ تُۆْثِرُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا *وَالْآخِرَةُ خَیْرٌ وَأَبْقَى)؛ [اعلی/16]
«لیکن [شما] زندگى دنیا را بر مىگزینید ،با آنکه [جهان] آخرت نیکوتر و پایدارتر است. »
ممنونم.خداقوت
زنده باشید