سلام بچه ها
قبول دارین این حس خیلی خوبه:
آهسته آهسته قدم برمیداری، ذکر گویان از کوچه خیابان های اطراف حرم می گذری
، نزدیک تر که میشوی ناگهان قلبت تندتر میزند،
انگار که هم تو منتظر دیدن رویش بودی هم او منتظر دیدنت بوده،
بالاخره خودت را به قطعهای از بهشت میرسانی،
شاید دوست داری از باب الجواد وارد صحن شوی شاید هم از باب الرضا،
سلام میکنی،
چشمت مست تماشای گنبد طلا می شود،
مروارید اشکت سرازیر می شود،
چشمانت را بستی و بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام الرئوف،
اینجاست که احساس تازگی میکنی و فارغ از دلبستگیهای دنیا به عشق بازی با مولایت مشغول میشوی،
زیر لب رضا رضا می کنی و با اینکه جواب سؤال را میدانی می پرسی یا ابالحسن در این شلوغی هوای مرا هم داری؟
که البته اگر نداشت تو اینجا نبودی!