1- اعداد و ارقام غیر ضروری رو دوربنداز!
این اعداد شامل سن، قد و وزن میشه
بگذار دکترها راجع به این عددها نگران باشن
خوب واسه همینه که بهشون ویزیت می دی
2- دوستهای شاد و خوش و خرم و سر حالت رو برای خودت نگه دار!
آدمهای بی حس و حال تو رو هم بی حال می کنن
( اگه خودت جزو این دسته ای حواست باشه!)
3- دائم در حال یادگیری باش!
سعی کن بیشتر راجع به کامپیوتر، کارهای دستی،باغبانی و خلاصه
هرچی که فکر می کنی یاد بگیری
هیچوقت نگذار مغزت بی کار بمونه
"مغز بیکار پاتوق شیطانه"
این شیطان هم اسمش آلزایمر ِ
4- از چیزهای ساده، لـــذت ببر
5- اغلب بخنـــــد، قهقهه های بلند و طولانی
اونقدر بخند که نفست بند بیاد
اگه دوستی داری که خیلی باهاش می خندی، پس خیلی باهاش وقت بگذرون
6- گاهی اوقات یه کم اشک بریز
سختی کشیدن هست، غمگین بودن هست اما ادامه بده
تنها کسی که تمام طول زندگیمون کنار ماست، خود ما هستیم
پس تا وقتی که زنده ایی زندگی کن
7- دور و اطرافت رو با آدمهاو چیزهایی پر کن که دوستشون داری
با دوستها و فامیل، با یادگاری هات، حیووون خونگی، موسیقی ، گل و گیاه
و خلاصه هرچیزی خوب حالا خونه ات پناهگاه و محل آرامشت شد؟
بگو ببینم، رابطه ات با خدا چطوره؟
8- سلامتیت رو جشن بگیر و بهش اهمیت بده!
اگه سالمی، سعی کن این وضعیت رو حفظ کنی
اگه وضعت متغیره، سعی کن متعادلش کنی و حالت رو بهتر کنی
اگر هم فکر می کنی تنهایی از پسش بر نمی آیی،از یک نفر کمک بگیر
9- به سمت ناراحتی ها ت سفر نکن!
برو به یک مرکز خرید، برو به یه محله ی دیگه، حتی برو یه کشور دیگه
اما هیچ وقت جایی نرو که باعث سرافکندگی و احساس گناهت بشه
10- از هر فرصتی که داری استفاده کن و به همه کسانی که دوستشون داری، عشقت رو نشون بده
از دلـــــم پـَـر مـے زَنــَـد دلـــمـ به هــوا ے زیــارتــَـش
دلم میخواد نظاره ای به سوی این گداکنی
تا لب ایوان شمــــا
راهـے نیست...
؋قط چند قدم دلتنگــــــی...
مقدارے لیـــــاقت...
همیـــــن...
هر روز خـسـتــه حـــال تــَـرَمـ ،
خـسـتــه حـــال تــَـر ...
گره توکارم افتاده به یک اشاره واکنی
امام رضا...............................
به گندمی که زائرات نذرکبوترات کنند
تو گندمی نذرمنِ فقیر وبینوا کنی
امام رضا.............................
مرا بسپار در یادت
به وقت ریزش باران ، نگاهت گر به آن بالاست
و در وقت دعا قلبت مثال بید میلرزد ،
دعایم کن که من محتاج محتاجم
پشت هیچستان جایی است.
پشت هیچستان رگهای هوا، پر قاصدهایی است
که خبر میآرند، از گل واشده دورترین بوته خاک.
روی شنها هم، نقشهای سم اسبان سواران ظریفی است که صبح
به سر تپه معراج شقایق رفتند.
پشت هیچستان، چتر خواهش باز است:
تا نسیم عطشی در بن برگی بدود،
زنگ باران به صدا میآید.
آدم اینجا تنهاست
و در این تنهایی، سایه نارونی تا ابدیت جاری است.
خـــدایــــ ـا . . .!
تو قول دادی . . . !
وَقالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَستَجبْ لَکُمْ . . .
یـــادت هســـت ؟؟؟
~~
قَدَم میزَنَم
خیــــــــآل تــــُو بـــآ مـــَن قــَدم میزَنـــــــه