آثار ذکر
«یاد خداوند» آثار و برکات فراوانی دارد که در آیات و روایات به آن اشاره شده است.
در این جا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
1- مورد یاد خدا قرار گرفتن
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ» (1) مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم و کفران نورزید.
ذکر خدا معنای وسیع و مصادیق فراوانی دارد. انسانی که در تمامی لحظات زندگی
به یاد ذات پاکی است که سرچشمه تمام خوبیها و نیکها میباشد و به این وسیله
روح و جان خود را پاک و روشن میسازد،
خداوند نیز در تمامی مراحل زندگی و در اوج مشکلات و سختیها او را تنها نمیگذارد.
2- همنشینی با خدا
کسی که همواره به یاد خدا باشد، خداوند همنشین و جلیس او خواهد بود چنان
که در حدیث قدسی به حضرت موسی (ع) فرمود: ای موسی؛ من همنشین کسی
هستم که مرا یاد کند، موسی سؤال کرد: روزی که هیچ پناهی نیست جز پناه تو
چه کسی در پناه تو خواهد بود. فرمود: آنها که مرا یاد میکنند و من نیز آنان را یاری میکنم،
و با هم دوستی میکنند در راه من، پس دوست دارم آنها را، اینان کسانی هستند
که وقتی بخواهم به اهل زمین بدی برسانم، آنها را یاد کرده و به خاطر آنان بدی را دفع میکنم. (2)
3- محبت خداوند
انسانی که پیوسته به یاد خداست، حب الهی در قلبش جای میگیرد.
چنانچه در زندگی روزمره نیز چنین است که اگر انسان در تمامی ساعات و در
تمامی افکار خود شخص خاصی را در خاطر داشته باشد، کم کم محبت او در قلبش حاکم میشود.
در روایت نیز آمده است.
«من اکثر ذکر الله احبه» هر کس زیاد خدا را یاد کند، محبت خداوند در قلبش حاکم میشود. (3)
پس اموال و اولاد تا آنجا که از آنها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه کمک گرفته شود،
از مواهب الهی هستند و مطلوب میباشد
4- فلاح و رستگاری
از نظر قرآن کریم ذکر خدا زمینه رستگاری انسان را فراهم میسازد:
«وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَّعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (4) خدا را بسیار یاد کنید، باشد که رستگار شوید.
5- افزایش برکت و حضور ملائکه
از روایات استفاده میشود خانهای که ذکر خدا در آن بسیار شود، برکتش بسیار میشود
و ملائکه در آن خانه حاضر و شیطانها دور میگردند، و آن خانه برای اهل
آسمانها آن چنان درخشنده است که ستارگان برای اهل زمین، و خانهای که در آن قرآن
خوانده نشود و ذکر خدا در آن نشود، برکتش کم است و ملائکه از آن خانه گریزان میشوند.
6- آرامش
آرامش و اطمینان گمشده انسان امروزی است که در آرزوی به دست آوردن آن
میباشد قرآن کریم راه رسیدن به آرامش را به بشر معرفی مینماید:
«أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» همانا با یاد خدا دلها آرام میگیرد. (5)
7-دوری از شیطان
آنان که به یاد خدا هستند از وسوسههای شیطان متأثر نمیشوند و
یاد خدا سلاحی است که از آنها در برابر شیطان محافظت مینماید.
«إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (6)
پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند، به یاد خدا
و پاداش و کیفر او میافتند؛ و (در پرتو یاد او، راه حق را میبیند و) ناگهان بینا میشوند.
ذکر یونسیه
8- غذای روح
حضرت علی (ع) میفرماید: «مداومت بر ذکر الهی غذای روح و کلید رستگاری است.»
با توجه به اهمیت «ذکر الهی» و نقش سازنده آن در پیشرفت معنوی انسانهای مؤمن،
خداوند مؤمنان را از توجه به اموری که انسان را از یاد خدا باز میدارد بر حذر میدارد:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (7)
ای کسانی که ایمان آوردهاید، اموال و اولادتان شما را از یاد خدا باز ندارد و
هر کس چنین کند از زیانکاران است.
بدیهی است توجه به مال و زندگی دنیوی در صورتی نهی شده است
که انسان را از یاد خدا باز دارد و به عبارت دیگر؛ هدف انسان در زندگی توجه به آنها باشد
ولی در صورتی که انسان مراقب نفس خویش باشد و از اینها به عنوان وسیله برای
رسیدن به سعادت ابدی استفاده کند، نه تنها مذموم نیست بلکه سفارش هم شده است.
پس اموال و اولاد تا آنجا که از آنها در راه خدا و برای نیل به حیات طیبه کمک گرفته شود،
از مواهب الهی هستند و مطلوب میباشد اما اگر علاقه افراطی به آنها سدی در میان
انسان و خدا ایجاد کند، بزرگترین بلا محسوب میشود و خسرانی بزرگ است
که در آیه شریفه به همین معنا اشاره شده است. (8)
تعبیر به «خاسرون» به خاطر این است که حب دنیا چنان انسان را سرگرم میکند
که سرمایههای وجودی خویش را در راه لذت ناپایدار و اوهام و پندارها صرف میکند
و با دست خالی از دنیا میرود در حالی که با داشتن سرمایههای بزرگ برای
زندگی جاودانهاش کاری نکرده است.
در حالات عالم بزرگ «شیخ عبدالله شوشتری» از معاصرین مرحوم علامه مجلسی نوشتهاند:
او فرزندی داشت که بسیار مورد علاقه او بود، این فرزند سخت بیمار شد،
پدرش مرحوم شیخ عبدالله، هنگامی که برای ادای نماز جمعه به مسجد آمد پریشان بود،
هنگامی که طبق دستور اسلامی، سوره «منافقین» را در رکعت دوم تلاوت کرد و
به این آیه رسید، چندین بار آیه را تکرار کرد! پس از فراغت از نماز،
بعضی یاران علت این تکرار را سؤال کردند، فرمود:
«هنگامی که به این آیه رسیدم به یاد فرزندم افتادم،
و با تکرار آن به مبارزه با نفس خود برخاستم، آن چنان مبارزه کردم که فرض کردم فرزندم مرده، و
جنازهاش در برابر من است و من از خدا غافل نیستم، آنگاه بود که دیگر تکرار نکردم.»
خداوند سبحان محبوب ومعشوق حقیقی ماست
مواظب باشیم فضای مجازی مارا از دوست حقیقی باز ندارد.
گاهی دیدن فیلمهای تلویزیون و ماهواره ونشستن پای رایانه واینترنت
تاساعات آخر شب ودیروقت موجب ضایع شدن واجب الهی
یعنی نماز صبح و غافل شدن انسان ،این اشرف مخلوقات ،
از یادو تسبیح خداوند می شود.
سعادت وکمال فرزندان آدم در سحر و استغفار و نماز و
یاد خدا در سحر است.
شرط انصاف نباشد هنگام صبح مرغ تسبیح خوان و ما خاموش باشیم.
این چند وقته بحث شیطان پرستی و فراماسونری و از این دست قبیل مسایل به قدری زیاد بوده که انواع سایت ها و وبلاگ ها ایجاد شده اما خوبه یه نصیحت به دوستان و به قولی همکارام بکنم همین جا ، که اگه مطلبی کپی میکنند ذکر منبع فراموش نکنند و سعی کنند تخصصی روی یه موضوع کار کنند نه همه مسایل…
نماد هرم و چشم جهان بین بر روی درب ماشین در فیلم Halloweentown
میبینید که کاراکتر به صورت چشم در وسط هرم قرار دارد ، فیلم بازگشت بتمن
در فیلم بازگشت بتمن کاراکتری یک نوع تاجی بر سر دارد که نماد هرم و چشم جهان بین در آن دیده میشود
فیلم ارباب حلقه ها که متاسفانه سالی چند بار از تلویزیون پخش نشه خلاص نمیشن…
نماد چشم و در دورتر نماد هرم رو میبینید
القای نظم نوین جهانی ،به زیرنویس توجه کنید ، تحلیلی از اوضاع امروز جهان را میکند
عدد ۶۶۶ بر روی درب ماشین در کارتون dragon ballz ، که نمونه بارز کنترل ذهن (Mind Control) برای کودکان است
هرم و خورشید که در فیلم بسیار معروف مومیایی میبینید
بر روی صندلی پشت کاراکتر پیرزن دقت کنید نماد گونیا و پرگار را خواهید دید…متاسفانه این کارتون در شبکه ملی پخش دوبله و در سراسر اینترنت به فروش میرسد…نام کارتون The Ant Bully یا مورچه قلدر یا قهرمان است…
نماد تک چشم بر روی تابلو مشاهده میکنید در فیلم Blow Out
لحظه ای از تار زدن فیلم معروف مرد عنکبوتی به نوع حرکت دست دقت کنید…
این هم از فیلم بسیار معروف Tomb Rider که نماد هرم و چشم جهان بین رو به وضوح هر چه تمام تر میبینید
فیلم From Hell که خوشبختانه از صدا و سیما فعلا پخش نشده است ، این فیلم کاملا بر روی زندگی فراماسون ها سیر میکند
نماد زمین شطرنجی و ماسونر ها و لژ را در تصویر پایین در تکه ای از فیلم میبینید
شبکه فارسی وان یا همان شبکه اسرائیلی به اسلام ،شرف،فرهنگ ما لطمه میزند.
«فارسیوان» با ملودرامهای آبکی و دوبلههای ناشیانهاش در مدتزمان کوتاهی، موفق به جذب مخاطبان زیادی شده است.
گرچه آمارهای رسمی در اینخصوص محافظهکارانه برخورد میکنند ولی یک تحقیق میدانی ساده میتواند میزان نفوذ «فارسیوان» میان خانوادههای ایرانی را نشان دهد. خانوادههای طبقه متوسط شهری، جوانها، زنان خانهدار و... مشتریان پروپاقرص سریالهای «فارسیوان» هستند؛ مجموعههایی که همه اتفاق نظر دارند بیشتر آنها بهشدت غیراخلاقی هستند و مناسباتی ناسالم را رواج میدهند.
در «فارسیوان» همهچیز به سطحیترین شکل ممکن رخ میدهد و حریم خانواده و حرمتگذاری به پیمان زناشویی عملا وجود خارجی ندارد؛ خیانت، سکه رایج است و اساسا هیچ نوع رابطه نامشروعی را نمیشود متصور شد که در برخی از سریالهای «فارسیوان» رخ ندهد.
چه کسی مقصر است؛ مدیران شبکه «فارسیوان» مردم یا مسئولان فرهنگی؟ آیا از مدیران «فارسیوان» میتوان انتظار داشت که اخلاق را رعایت کنند و تیشه به ریشه فرهنگ ایرانی نزنند؟! آنها دارند کار خود را طبق برنامهای ازپیشتعیینشده انجام میدهند. (نمیتوان این را تصادفی دانست که بیشتر سریالهای «فارسیوان» مضمونی غیراخلاقی دارند.) مردم هم دلیل گرایششان به سریالهای «فارسیوان» کاملا مشخص است.
آنها سرگرمی میخواهند و روابط و پرداخت خالهزنکی سریالهای «فارسیوان» سرگرمشان میکند؛ هرچند همین مردم وقتی که رسانه ملی، سریال یا برنامه جذاب و تماشایی روی آنتن میبرد، ترجیح میدهند تلویزیون خودمان را تماشا کنند. از همینجا میتوان چهره مقصر اصلی را شناسایی کرد. دستگاه عریض و طویل صداوسیما، با بودجهای کلان و تعداد زیادی شبکه تلویزیونی آنقدر در تولید «سرگرمی سالم» ناتوان است که یک شبکه نوظهور میتواند با چند سریال نازل، مخاطبان گسترده بیابد.
دستگاه عریض و طویل صداوسیما،آنقدر در تولید «سرگرمی سالم» ناتوان است که یک شبکه نوظهور میتواند با چند سریال نازل، مخاطبان گسترده بیابد
اگر «فارسیوان» چنین میان خانوادههای ایرانی رفته و به عادیسازی روابط و مناسباتی پرداخته که منافی فرهنگ دینی و ملی ماست، ایراد را باید در رسانه ملی جستوجو کرد؛ رسانهای که در طول این سالها، نتوانسته فرهنگسازی درستی انجام دهد و نتوانسته محصولات استانداردی بسازد که درعین سلامت، جذابیت نیز داشته باشد؛ تلویزیونی که در آن «در چشم باد» یک استثناست (هرچند این سریال هم چندقسمتی است که دچار افت فاحش شده است) و کارگردانان شاخصی چون محمدرضا هنرمند و کیومرث پوراحمد وقتی پایشان را در تلویزیون میگذارند سریالهای کند، ملالآور و غیرجذاب میسازند.
در چنین فضایی است که یک شبکه ماهوارهای میتواند تماشاگران گستردهای را جذب کند؛ تماشاگرانی که میتوانستند مخاطب رسانه ملی باشند ولی حالا مشتری «فارسیوان» شدهاند.
در خواب غفلت مدیران فرهنگی، سریالهای آمریکای لاتین و کرهجنوبی، بهتدریج قبح هر نوع عمل غیراخلاقی را میشکنند. پاسخ این هجمه فرهنگی را نه با شعار که فقط با «کار» باید داد. با سرگرمی سالم و استاندارد باید به جنگ سرگرمی نازل رفت وگرنه رسانهای که خود در تولید ابتذال سهم داشته باشد نمیتواند کاری از پیش ببرد.
قابیل فردى بود داراى شخصیتى بیمارگونه و آمیخته با خلق و خوى ناپسند که خصلتهاى حرص و طمع، گناه و معصیت و سرپیچى از فرمان حق، بر وجود او حکمفرما بود، امّا برادرش هابیل شخصیتى درستکار و پرهیزکار و تسلیم حق بود. میان او و برادرش اختلاف و کشمکش به وجود آمد. این قبیل اختلافات همیشه در طول زندگى به طور مکرر میان مردم به وجود مىآید. اختلاف آنان درگیرى و کشمکش بین حق و باطل بود که به کشته شدن هابیل به دست برادرش قابیل انجامید. در انگیزه بروز کشمکش و نزاع میان آنها دو نظریه وجود دارد:
یکى این که، هابیل داراى گوسفند و قابیل مزرعهدار بود و هر کدام یک قربانى انجام دادند. هابیل بهترین گوسفند گله خود و قابیل نامرغوبترین گندم مزرعه خویش را براى قربانى تدارک دید. هر یک قربانى خود را تقدیم الهى نمودند. آتشى از آسمان فرود آمده و قربانى هابیل را طعمه خویش ساخت و قربانى قابیل را رها کرد. قابیل دریافت که خداوند قربانى برادرش را پذیرفته و از او قبول نکرده است، از این رو به وى حسد ورزید و او را به قتل رساند.
دوم این که، نقل شده آدم(ع) در هرمرحله باردارى همسرش داراى دو قلوى پسر و دختر مىشد و هر دخترى را که ازمرحله اول به دنیا آمده بود با پسرى که در مرحله دوم متولد شده بود، تزویج مىکرد. در مرحله نخست قابیل با دخترى و سپس هابیل نیز همراه خواهرش زاده شد. دخترى که با قابیل متولد شده بود بسیار زیبا بود، چون آدم(ع) خواست او را به ازدواج هابیل در آورد، با مخالفتِ قابیل روبهرو شد. وى گفت: من به ازدواج با او سزاوارتر از هابیل هستم و او نسبت به خواهرش سزاوارتر از دیگرى است و این کار به دستور خدا نبوده و نظر خود توست. آدم(ع) به آنها فرمود: هر کدام از شما یک قربانى به پیشگاه خدا تقدیم دارد و قربانى هر یک از شما که پذیرفته شد، این دختر را به ازدواج او درخواهم آورد و خداوند، با فرو فرستادنِ آتشى بر قربانى هابیل که آن را طعمه خویش ساخت، قربانى وى را پذیرفت و قابیل برادرش را به جهت حسادتى که به او داشت به هلاکت رساند.
که
البته نقل بالا به علت اینکه رسول اکرم(ص) فرموده اند حرام ما از اول نیز
حرام بوده است به کلی رد خواهد شد...اما نقل سوم که به روایت شیعه هست
اینکه :
در امر ازدواج فرزندان آدم نقل بر این است که خداوند یک حوری بهشتی در شکل
انسان برای هابیل و یک جن در شکل انسان برای قابیل در جهت امر ازدواج
آنها مامور قرار داد تا نسل بشر ادامه پیدا کند...
و اما حسادت
(ع) به خاطر وصیتی بود که آدم (ع) از جانب خدا به هابیل کرد و آن جانشینی هابیل (ع) بعد از آدم بود و اینکه آدم به فرمان خدا می بایست اسم اعظم را به هابیل (ع) دهد و این باعث شد که شیطان در وجود قابیل رفته و فرصت را غنیمت شمارد و بنا به نوشته قصص الانبیاء شیطان به قابیل گفت:شما دو تن برادر هستید شاید برای تو این کار مساله ای نداشته باشد ولی بدان که نسل هابیل بر نسل تو و فرزندان تو فخر فروخته و خود را برتر از شما می دانند...او را بکش تا کسی جز تو برای به ارث بردن این منصب باقی نماند...آنگاه آدم(ع) به آنها فرمود: هر کدام از شما یک قربانى به پیشگاه خدا تقدیم دارد و قربانى هر یک از شما که پذیرفته شد، این منصب برای او خواهد بود...
و خداوند، با فرو فرستادنِ آتشى بر قربانى هابیل که آن را طعمه خویش ساخت، قربانى وى را پذیرفت و به این دلیل آتش حسادت در قابیل شعله ور شد و همچنین قرآن، به عدم پذیرفته شدنِ قربانى قابیل اشاره کرده و فرموده است:
وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَىْ آدَمَ بِالحَقِّ إِذ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَلَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ المُتَّقِینَ * لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِى ما أَنا بِباسِطٍ یَدِىَ إِلَیْکَ لأَقْتُلَکَ إِنِّى أَخافُ اللَّهَ رَبَّ العالَمِینَ * إِنِّى أُرِیدُ أَنْ تَبُوءَ بِإِثْمِى وَإِثْمِکَ فَتَکُونَ مِنْ أَصْحابِ النّارِ وَذلِکَ جَزاءُ الظّالِمِینَ * فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الخاسِرِینَ؛(1)
ماجراى فرزندان آدم رابه حقیقت برایشان بازگو که آن دو به وسیله قربانى، تقرب جستند، از یکى پذیرفته و از دیگرى مقبول نیفتاد. [قابیل به برادرش] گفت: حتماً تو را خواهم کشت. [هابیل] گفت: خداوند قربانى پرهیزکاران را مىپذیرد، اگر تو قصد کشتن مرا داشته باشى، من به کشتن تو دست نمىیازم؛ زیرا من از خداى جهانیان بیم دارم. من مىخواهم گناه کشتن من و گناه مخالفتِ تو، هر دو به تو بازگردد تا از جهنمیان شوى، چه این که آتش دوزخ پاداش ستمکاران است. سپس، هواى نفس قابیل او را به کشتن برادرش ترغیب کرد، تا این که او را به قتل رساند. از این رو، در زمره زیانکاران در آمد.
کلمه تقوایى که در حال سخن گفتن هابیل با برادرش، بر زبان وى جارى گشت، سزاوار بود که قصد و اراده شرارت و تبهکارى را در وجود او از بین ببرد، ولى افسوس که قابیل، اهل پرهیزکارى و فرمانبردارى نبود و به همین دلیل خداوند قربانى او را نپذیرفت و حسدى که قلب او را فرا گرفته بود، تصمیم او را در باره کشتن برادرش افزون ساخت.
اکنون برگردیم به سخن خداى متعال که حاکى از زبان برادر مظلوم است: <لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَىَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِى ما أَنا بِباسِطٍ یَدِىَ إِلَیْکَ لأَقْتُلَکَ إِنِّى أَخافُ اللَّهَ رَبَّ العالَمِینَ».
در اینجا پاکطینتى هابیل، که آمیخته به تقوا بوده و خیرخواهى و نیکى بر آن حاکم بود، به ما نشان مىدهد که وى بدى را مقابله به مثل نمىکرد؛ زیرا قتل و کشتار، با صفات و خصوصیات وى که ترس از خداى جهانیان داشت، سازگار نبود. و کسى که از خدا بیم داشته باشد، به کسى اجحاف روا نمىدارد. ترس و بیم از خدا بزرگترین مانع از ارتکاب جرم در زمین است. اگر مربّیان و خیراندیشان پى ببرند و مردم را به ایمان به خدا و رعایت آن در کردارشان و بیم از گناه متوجه سازند، به جامعهاى یکپارچه و ایدهآل که صلح و صفا بر آن حاکم است، دست خواهند یافت، ولى قابیل که شرارت، سراسر وجودش را فرا گرفته بود، عملِ زشتِ خویش [کشتن برادر] را به اجرا در آورد: <فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِیهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الخاسِرِینَ».
در حقیقت، درگیرى و کشمکش، میان هابیل و قابیل نبود، بلکه میان قابیل و نفس سرکش و تبهکار او و تمایلاتِ شرارتآمیز و تصمیمات پلید وى بود. در واقع مىبایست قابیل با استیلاى بر این تمایلات، آنها را مهار نموده و از بند اسارت آنها رهایى یابد، ولى در برابر ضعف خود و سرکشى تمایلات نفسانى خویش، عاجز و درمانده شد و تبهکارى او به کشتن برادرش انجامید و این عمل، خشونت آمیزترین نوع حسد بود.
پندِ کلاغ
زمانى که قابیل برادرش را به قتل رساند، او را رها ساخت و متحیّر
ماند و نمىدانست با آن، چه کند. خداوند دو کلاغ را چنین مأموریت داد که
یکى از آنها دیگرى را بکشد و با منقار و پاهایش چالهاى براى آن بکند و
سپس او را در آن چاله افکنَد. هنگامى که قابیل ملاحظه کرد، آن کلاغ چگونه
کلاغ دیگر را مدفون ساخت، دلش به رحم آمد و دوست نداشت عاطفهاى کمتر از
آن داشته باشد، از این رو برادرش را در زیر خاک نهان ساخت، حیرت زده و
غمگین و پشیمان از کرده خویش با خود گفت: آیا شایسته است که من عاطفه و
مهرى کمتر از این کلاغ داشته باشم! این سخن را خداوند سبحان این گونه بیان
فرموده است:
فَبَعَثَ اللَّهُ غُراباً یَبْحَثُ فِى الأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوارِى سَوْءَةَ أَخِیهِ قال یا وَیْلَتا أعَجَزْتُ أَنْ أَکوُنَ مِثْلَ هذا الْغُرابِ فأُوارِىَ سَوْءَةَ أخى فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمینَ؛
پس خدا کلاغى را برانگیخت که زمین را مىکاوید تا به او نشان دهد چگونه جسد برادرش را پنهان کند [قابیل] با خود گفت: واى بر من، آیا من از این کلاغ ناتوانترم؟ پس جسد برادرم را در خاک نهان مىکنم. و بدین سان، از کارخویش پشیمان گشت.