نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

تا جان در تنِ کاغذ من باشد، از تو می نویسم


نوشتن چه زیباست، اگر حقیقت در آن جای گیرد ؛

با این آگاهی که بعضی از این حقایق تلخند ؛ 

بیاییم اُستادانه با کلمات شیوا، جملات شیرین بسازیم و حقیقت را در "بغض قلم" جای دهیم، 

شاید اینگونه تلخی اش را پنهان سازیم ؛ 

اکنون جملات شیرین، افکارم را در بر گرفته اند، همراه آهنگی شیرینتر از خود، دلنواز شده، و با این طنین، کاملتر و شیواتر نمایان میشوند ؛ 

با جای گرفتن قلم در دستم، گویی بین این دو ارتباط برقرار میشود و افکارم با نوایی آرام قلم را روی کاغذ به رقص وامیدارد ! 

و این "رقص قلم" است که سفیدی کاغذ را با کلمات دلنشین پر میسازد، تا شاید در خلوت خواننده اش، دیده ها با شوق و لذت بخش جلوه کند !

آری، جایِ خوبیست برای گفتن و نوشتن، اما، مگر میشود هر چه دل می خواهد بگوید را، در اینجا خلاصه کرد؛ شاید اگر همه درختان قلم شوند و همه دریا ها دفتر، هرگز نتوانند گوشه ای از آنچه دل می خواهد را بیان کنند،

زیرا دل جایگاهِ عشق است و عشق یعنی همه چیز، و همه چیز یعنی " تو"و هر بار که " تو " را برای شعر برنمی گزینم، شعر مرا برای تو برگزیده است.

در هشیاری به سراغت نمی آیم؛ هر بار از سوزش انگشتانم درمی یابم که باز نام " تـــو " را می نوشته ام.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد