نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

اسما الحسنی

منقول است که در زمان حضرت رسول (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) تاجرى بود که «توکل على اللَّه»، به تنهائى از مدینه به شام مسافرت می‌کرد؛ و هیچ وقت با قافله‏ها هم‌سفر نمی‌شد…
تا در یکى از سفرهایش، در بین راه، به دزدى برخورد کرد و دزد بر او صیحه زد و امر به توقف او داد!
مرد تاجر وحشت کرد و گفت: اینک اموال مرا برگیر و به راه خود برو!
دزد گفت: بلکه تو را هم می‌کشم!
 مرد تاجر هر چه التماس کرد پذیرفته نشد! تا آخر الامر اذن گرفت که چهار رکعت نماز بخواند. سپس وضو گرفت و نماز خواند و دو دستش را طرف آسمان بلند کرد و گفت:

یا ودود یا ودود؛ یا ذا العرش المجید؛ یا مبدئ یا معید؛ یا ذا البطش الشدید؛ یا فعّالا لما یرید؛ أسئلک بنور وجهک الذى ملاء ارکان عرشک؛ و أسألک بقدرتک التى قدّرت بها على‏ جمیع خلقک؛ و برحمتک الّتى وسعت کلّ شى‏ء؛ لا إله إلا أنت؛ یا مغیث أغثنى یا مغیث صل على محمّد و آل محمّد و أغثنى

و چون دعایش به اینجا رسید، ناگهان اسب‌سوارى پیدا شد که بر اسب اشهبى (رنگ سیاه و سفید) سوار بود، و لباس سبز رنگى در بر کرده و نیزه‏اى در دست داشت…

به مجرّد رسیدن، چنان نیزه بر سینۀ دزد فرو برد که همان دم جان سپرد.
سپس به تاجر گفت: بدان من مَلکى هستم از آسمان سوم؛  چون دعا کردى جبرئیل نازل شد و به من امر نمود که بیایم و دزد را به قتل برسانم…
و بدان اى بندۀ خدا: هر مهموم و محزونى همانند تو این چنین دعا کند، خداى تعالى غم و حزن و اندوه او را برطرف نماید.

پس مرد تاجر با کمال صحت و سلامتى به مدینه برگشت و قصّه را حضور نبى اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) بیان داشت.

آن حضرت فرمود: خدا را به اسماء الحسنایش خوانده‏اى که اجابت شد، و هر که خدا را به اسماء الحسنایش بخواند دعایش مستجاب مى‏شود.

منبع: ارشاد القلوب-ترجمه مسترحمى، ج‏۲، ص: ۱۷۶

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد