نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»
نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

نادرحبیب الهی«ریش سفید»

"ذهن خوانی ممنوع"

"ذهن خوانی ممنوع"

 

ذهن خوانی یعنی "بدون داشتنِ مدرکِ قابل اثبات و سند محکم، ادعا کنیم غرض و مقصود افراد دیگر را پیشاپیش و حتی قبل از بر زبان آوردنِ مطلب میدانیم و از آنچه در ذهن دیگران میگذرد خبر داریم.

به جرأت میتوان گفت که بخش عمده سوء تفاهم ها و اختلافاتی که بین اشخاص مختلف بروز میکند، بخاطر همین خطای ذهن خوانی است.

"ذهن خوانی را باید متوقف کنیم"، چراکه باعث میشود در روابط خود با دنیا و آدمهای اطراف، حقیقت را آنگونه که هست نبینیم و فقط چیزهایی را ببینیم که ذهن ما آنها را میسازد.

برای جلوگیری از ذهن خوانی، باید به سراغ "راستی آزمایی" برویم. یعنی بدون پیش داوری اولیه، سعی کنیم براساس شواهدِ مستند و قابل اثباتی که ارائه میشود (و نه نکات منفی که ذهنمان به آنها گرایش دارد) "حقیقت" را دریابیم.

به محض اینکه ذهن بفهمد مشغول راستی آزمایی قضاوتهایش هستیم، عقب نشینی کرده و دست از منفی سازی افکار برمیدارد.

افرادی که ذهن خوانی ندارند، به طرز شگفت انگیزی جذاب و دوست داشتنی هستند و ما را هرطور که باشیم میپذیرند و قبول دارند.

توقف ذهن خوانی به معنای مثبت دیدن دنیا و اتفاقات آن و رهاسازی خیال بافی های بی پایه و اساس و منفی است. ما با نخواندن ذهن دیگران احازه میدهیم آنها تغییر کنند و عالی شوند ! به آنها میگوییم قضاوتمان در مورد آنها بر اساس چیزی است که الان هستند، نه چیزی که بوده اند.

همین الان ذهن خوانی را متوقف کنیم، بدانیم که ما فقط حق داریم مالک افکار خود باشیم و نه هیچکس دیگر، به ذهن خود نیز اجازه ندهیم رفتار و واکنشهای دیگران را تفسیر کند.

heartheart

مصاحبه ای بدون سانسور با شیطان. . . . .

 

 

روزی شیطان تلفنی تماس گرفت و بی مقدمه گفت: "حاضرم رؤیای تو را تبدیل به واقعیت کنم"، به ناگاه شوکه شدم! باورم نمی شد! تنم خیس عرق شده بود! وحشت و ترس سرا پای وجودم را فرا گرفته بود! به هر زحمتی که بود خودم را جمع کردم و بالاخره قراری برای مصاحبه گذاشتم.

روز مصاحبه
جناب شیطان با دو ساعت تاخیر حاضر شد. وقتی هم که رسید گفت:
مأموریت خطیری پیش اومد که از دوستان ساخته نبود و می بایست خودم انجام می دادم.
پیش از انجام مصاحبه گفتم:
با چه تضمینی باور کنم که در جریان مصاحبه بر مبنای صداقت در گفتار سخن خواهی گفت؟
خندید و گفت: دلیلی ندارد دروغ بگویم. چون من به حربه ای مجهزم که اگر پرده از تمام اسرار من برداشته شود باز هم می توانم به خواسته های خود دست یابم.
گفتم: چه حربه ای؟
جواب داد: غفلت؛ انسانها را به خواب نوشین غفلت می برم و آن وقت نقشه هایم را عملی می کنم
سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.

متن مصاحبه
خودتان را معرفی کنید.

شیطان: فردی هستم از طایفه جن. مسمی به اسم خاص "ابلیس" و مشهور به اسم عام "شیطان"؛ البته اسامی و اوصاف دیگری هم دارم که چندان معروف نیستند نظیر وسواس، خنّاس، عزازیل، عفریت، شیصبان، حارث، مارد، غوی، رجیم، ابو مره، ابولبین، مذموم، مرید و…(1)

پیشه و شغل شما چیست؟

شیطان: مشاغل فراوانی دارم؛ گاهی مسافر کشم؛ سر دو راهی حق و باطل می ایستم و مسافران را در جاده گمراهی در بست به سفر جهنم می برم. گاهی کشاورزم و بذر کینه و نفاق را در زمین دلها می افشانم. گاهی نقاشم؛ رنگ بطلان به چهره حقیقت می زنم و جامه کژی برقامت راستی می پوشانم. گاهی هم خلبانم؛ با بالهای وسوسه و القاء آنقدر بر فراز قلب آدمی چرخ می زنم تا باند مناسب برای فرود بیابم.(2)

دشمنی دیرینه ات با آدمی زاد از کجا سرچشمه می گیرد؟

شیطان: ماجرا از آن روزی شروع شد که صحنه آرای خلقت، دست به کار آفرینش آدم شد.(3) ملائک نه از روی اعتراض که از روی کنجکاوی گفتند: این موجود خاکی که می آفرینی بر روی زمین فسادها خواهد انگیخت و خونهای بسیارخواهد ریخت.اگر قصد تو طاعت بردن است که ما در فرمانبری مطاعیم. واگر مقصود تو تسبیح و تقدیس است که ما پیوسته در این کاریم.(4)

با ما بگوحکمت این کار در چیست؟ او در جواب فرمود:

در این کار رازهاییست سر به مهر؛ من آنچه را که در خشت خام می بینم شما در آینه هم نخواهید دید.(5)

اینچنین بود که خالق به واسطه این مخلوق نوپای دو پا به خود بالید و بر ما فخر فروخت؛ آنگاه فرمانمان داد که: "در مقابل این مخلوق خاکی به خاک سجده فرو افتید!"

تمامی فرشتگان بی درنگ برآدم سجده بردند.

این فرمان اما بر من بسیار گران آمد؛ چه آنکه من سوابقی درخشان داشتم، تنها 6000هزار سال(6)(با حساب شما البته صد و نه میلیارد و پانصد میلیون سال دنیا(7))، خالصانه خدای را در آسمانها دوشادوش فرشتگان پرستیده بودم، آنقدر مستغرق در عبادت بودم که فرشتگان گمان می کردند که من نیز چون آنها فرشته ام، من نتوانستم بار این خفت را به دوش کشم. هر چه باشد آفرینش من از آتش بود وخلقت او از خاک، برتری من بر او چون آفتاب روز، روشن بود، من کجا می توانستم بر انسانی خاکزاد سجده برم.

آری، آن روز گستاخانه در برابر خالق ایستادم و متکبرانه از این فرمان سر باز زدم.

این شد که از درگاه ربوبی اش رانده شدم. از آن زمان به بعد کینه آدم را سخت به دل گرفتم و هر روز آتش این کینه در دلم شعله ورتر می شود.

این عبادتهای خالصانه که گفتی چگونه ترا از این تکبرورزی بازنداشت؟

شیطان: من به زعم خود از روی خلوص خدای را می پرستیدم حال اینکه از ابتدا شائبه شرک و نفاق در خداپرستی ام راه داشت و این امتحان، شرک و نفاقم را آفتابی کرد.

با چه شیوه و شگردی انسانها را به دام می افکنی؟

شیطان: با روش منحصر به فرد " گام به گام". (8) من به طور معمول کارم را در چند مرحله انجام می دهم؛ نخست از طریق وسوسه های تحریک آمیزخود، افکاری پلید را بر قلب انسان القا می کنم، آنگاه آن اندیشه زشت را نیک جلوه می دهم، سپس در مرحله عمل با تزیینات گوناگون، اشتیاق فرد را برای ارتکاب گناه برمی انگیزم.

این را هم اضافه می کنم که در مقام روش اساساً با حصر گرایی مخالفم؛ بر این باورم که همیشه نمی توان با روشی واحد به صید شکار رفت. وسوسه، تزیین و حتی تسویل، شاید برای اغلب انسانها سودمند افتد، اما حریم دفاعی برخی انسانها گاهی نفوذ ناپذیر است؛ اینجاست که ناگزیرم به حربه های دیگری چون وحی، نسیان و ایجاد فراموشی متوسل شوم.(9) البته هنرمندیهای دیگری هم دارم؛ مثلا در هیئت و قالب اجسام، تمثل و تجسم می یابم و از این رهگذر، ابنای آدم را به سراشیبی سقوط در پرتگاه تباهی و عصیان، سوق، که چه عرض کنم، هل می دهم.(10)

بزرگترین آرزوی شیطان چیست؟

شیطان: گفتن ندارد اما اغوای تمامی آدمییان در همه ادوار و اعصار تنها آرزوییست که در سر می پرورانم.
عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگرطعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟

کدام عمل انسانها بیش از همه تو را خشمگین می کند؟

شیطان: هر چند خوش ندارم از ابرازش اما برخی انسانها برحسب عادت، با سجده های طولانی، مدام مرا آزار می دهند و بینی مرا به خاک مذلت می مالند.

کدام عملشان تو را بیشتر خوشحال می کند؟

شیطان: برای من بسی مسرت بخش است اینکه آدمی پشت سر هم گناه کند و توبه را مدام به تاخیر بیاندازد.

عجیبترین عمل انسانها کدام است؟

شیطان: برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.

عجبا! من فقط شما را سوی گناه خواندم؛ شما اما به سوی گناه دویدید، اگر طعم گناه در ذائقه شما شیرین افتاد دیگر چرا مرا مقصر و مسوول این تباهی و گمراهی می انگارید؟!(11)

شاید انسانها پر بیراهه نمی روند که تو را مقصر می دانند؟

شیطان: چنین نیست. رسالت اغواگری را خداوند خود بر دوش من نهاده است؛ پست تبهکاری و اضلال از ناحیه خداوند به من اعطا شده است. او خود فرموده که هر که را از فرزندان آدم می توانم بلغزانم؛ با سواره نظام و پیاده نظام بر آنها بتازم؛ در ثروت و فرزند شریکشان گردم والبته من جز فریب و دروغ نویدشان نخواهم داد.(12)

چه اموری زمینه های نفوذ تو را بیش از پیش فراهم می کنند؟

شیطان: زمینه های نفوذ من البته بی شمارند اما نقطه ضعفها، حساسیت ها، حقارت ها، حسادت ها، رقابت ها، محرومیت ها، عقده ها، شهرت طلبی ها، شهوترانی ها، افزون خواهی ها و... مناسبترین زمینه هایی(بخوانید زمین هایی) هستند که درخت دشمنی و بستر نفوذ مرا بارور می کنند.

اگر اجازه بفرمایید سوال را قدری خصوصی تر کنیم. شما آیا ازدواج هم کرده اید؟

شیطان: آری، من در اوان جوانی با دختری به نام"لهبا" فرزند"روحا" از طائفه جن ازدواج کردم.(13)

این ازدواج ثمره ای هم داشت؟

شیطان: البته که داشت. حاصل این ازدواج فرزندان بی شماری بودند که در وجود آمدند.(14)

سرنوشت آنها چه شد؟

شیطان: در زمانهای کهن پیش از خلقت انسانها، میان طوایفی از جن و نسناس(طایفه ای به جای انسانهای فعلی) جنگ و خونریزی بالا گرفت و خداوند فرشتگان را فرمود که به زمین هبوط کنند، آنها هر دو طائفه از جمله فرزندان مرا به هلاکت رساندند و من از آنجا که خداپرست بودم از این معرکه جان سالم به در بردم.(15) آنگاه فرشتگان مرا به آسمان بردند و من در کنار ایشان، خدای را به جد می پرستیدم تا اینکه سخن از خلقت و خلافت آدم به میان آمد و در پی نافرمانی ام از آن جمع رانده شدم.

آیا در میان طائفه خود هواخواه و طرفدار هم داری؟

شیطان: نه تنها در میان قبیله خود که در میان انسانها نیز.

متوجه منظور شما نشدم یعنی می فرمایید انسانها هم به سوی تو دست دوستی دراز می کنند؟

شیطان: تعجب کردید؟! آری! عده ای هستند که مرا ارباب و سرپرست خود می انگارند، کارگزاران وخدمتگزارانی وفادار که اهداف شوم و توطئه های پلید مرا به خوبی جامه عمل می پوشانند.(16)

برسر سفره گناه می نشینند و از هر گناهی لقمه ای بر می گیرند، آنگاه معترضانه برمن خشم می آورند که سفره گناه را تو گستردی.


قلمرو فعالیتهای شما تا چه اندازه می تواند باشد؟



شیطان:امور تکوینی از قلمرو نفوذ و سلطه من بیرون است؛ تنها در حوزه امور تشریعی مجال جولان دارم، یعنی اعمالی که بشر از روی اختیار و تکلیف ملزم به انجام آنهاست؛ چه می گویم؛ باید اعتراف کنم که در حوزه تشریع نیزدست من بسته است چرا که فعالیتم منحصر به اندیشه و روان(و نه جسم) آدمی است؛ آن هم در حدود دعوت واجابت؛ همین وبس.

حرف آخر؟

شیطان(در حالیکه چهره اش از شدت خشم برافروخته بود): سوگند یاد می کنم که تا انتقامم را باز نستانم شما آدمیان را لحظه ای آسوده نخواهم گذاشت، پیوسته بر سر راهتان در کمین می نشینم و راهزن راهتان می شوم. اکنون ببینید چگونه راه نجات را بر شما خواهم بست.(17)

..............................................
پی نوشت ها
1- صالحی حاجی آبادی، نعمت الله، شیطان در کمینگاه

2- در سوره اعراف آیه 201 می خوانیم: "ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون" ترجمه: هنگامی که اهل تقوی دچار وسوسه های شیطان می شوند به یاد خدا می افتند و ناگهان بینا می گردند. طائف یعنی طواف کننده؛ گویا شیطان همچون طواف کننده‏ای پیرامون فکر و روح انسان پیوسته گردش می‏کند تا راهی برای نفوذ بیابد؛ ویاد خدا اکسیری است که ابرهای تیره و تار وسوسه ها ی شیطان را کنار می زند.

3- بقره/30

4- پیشین

5- پیشین

6- نهج البلاغه، خطبه 192، حضرت در این خطبه که به خطبه "قاصعه" مشهور است می فرمایند: شیطان 6000 سال خدا را عبادت کرد که معلوم نیست از سالهای دنیوی است یا اخروی.

7- از نظر قرآن، هر روز آخرت به اندازه پنجاه هزار سال دنیاست(معارج/3) بنابراین چنانچه سالهای عبادت شیطان اخروی باشد از حاصل ضرب این دو، عدد یاد شده به دست می آید.

8- نور/21

9- انعام/121 ونیز بنگرید : کهف/63

10- در تفسیر آیه 48 از سوره انفال برخی از مفسران قائلند به اینکه شیطان درقادر است درقالب اجسام نیز تمثل یابد؛ ر.ک: مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن3، صص 109-108

11- ابراهیم/22

12- اسراء/24

13- تفسیر برهان جلد 2 ذیل آیات سوره حجر در داستان خلقت آدم .

14- پیشین

15- پیشین

16- نحل/100ونیزناس/5

17- اعراف/16

شـــــــــــاد بــــــــــاشیـــــــــد

آدمی اگر پیامبر هم باشد از زبان مردم آسوده نیست، چراکه:

اگر بسیار کار کند، می‌گویند احمق است! اگر کم کار کند، می‌گویند تنبل است! اگر بخشش کند، می‌گویند افراط می‌کند! اگر جمعگرا باشد، می‌گویند بخیل است! اگر ساکت و خاموش باشد می‌گویند لال است!!!

اگر زبان‌آوری کند، می‌گویند ورّاج و پرگوست...!  اگر روزه برآرد و شب‌ها نماز بخواند می‌گویند ریاکاراست!!!  و اگر نکند میگویند کافراست و بی‌دین .....!!!

لذا نباید بر حمد و ثنای مردم اعتنا کرد و جز ازخداوند نباید ازکسی ترسید.

پس آنچه باشید که دوست دارید.

شاد باشید.؛ مهم نیست که این شادی چگونه قضاوت شود

کوتاه و آموزنده: عقاب و گردباد

عقاب وقتی می خواهد به ارتفاع بالاتری صعود کند، در لبه یک صخره، به انتظار یک اتفاق می‌نشیند!

می‌دانید اتفاق چیست؟ گردبادی که از رو به رو بیاید!

عقاب به محض اینکه آمدن گردباد را حس کرد، بال‌های خود را می‌گشاید و اجازه می‌دهد باد او را با خود بلند کند.

به محض اینکه طوفان قصد سرنگونی عقاب را کرد، این پرنده بلند پرواز، سر خود را به سوی آسمان بلند می‌کند و عمود بر طوفان می‌ایستد و مانند گلوله توپی، به سمت بالا پرتاب می‌شود.

او آنقدر با کمک باد مخالف، اوج می‌گیرد تا به ارتفاع مورد نظر برسد و آنگاه با چرخش خود به سوی قله مورد نظر، در بالاترین نقطه کوهستان مأوا می‌گزیند.

 

خوب به شیوه عقاب برای بالا رفتن دقت کنید. او منتظر حادثه می‌ماند، حادثه ای که برای مرغ‌های زمینی، یک مصیبت و بلاست. او منتظر طوفان می‌نشیند تا از انرژی پنهان در گردباد به نفع خود استفاده کند.

وقتی طوفان از راه می‌رسد، عقاب به جای زانوی غم بغل گرفتن و در کنج سنگ‌ها پناه گرفتن، جشن می‌گیرد و خود را به بالاترین نقطه وزش باد می رساندو از آنجا، سنگین‌ترین ضربه های گردباد را به نفع خود بکار می‌گیرد؛ عقاب از نیروی مهاجم به نفع خویش استفاده می‌کند.

او نه تنها از نیروی مخالف نمی‌هراسد، بلکه منتظر آن نیز می‌نشیند چرا که می‌داند این انرژی پنهان در نیروی مخالف است که می‌تواند او را به فضای بالا پرتاب کند.

برای روزهایی که راه نجاتت یاد گرفتن بلند پروازی از عقاب است.

راههای افزایش صبر؟؟


صبر و استقامت عصاره همه فضیلت­ها و خمیرمایه همه سعادت ها و ابزار وصول به هر گونه خوشبختى است. انسان بدون صبر هم در جهات مثبت به جایى نمى­ رسد و هم در برابر عوامل منفى شکست مى­ خورد، چرا که صابر نبودن مساوى با شکست است. به همین دلیل کلید اصلى پیروزى ­ها، صبر است.

به طور کلی برای تقویت صبر و بردباری راه های مختلفی وجود دارد، در ذیل به برخی اشاره می شود:
۱. تقویت پایه ‏های ایمان:
هر قدر ایمان انسان به حکمت و رحمت پروردگار بیش‏تر باشد، صبر او نیز افزون‏تر خواهد بود. امیرمؤمنان (ع) می‏فرماید: «اساس و ریشه صبر، ایمان و یقین خوب نسبت به خداوند است».[۱]

۲. رابطه با خدا:
انسان در پرتو یاد خدا و نماز اراده‏ای نیرومند و ایمانی استوار پیدا می‏کند و همة مشکلات برای او آسان می‏گردد. قرآن مجید می‏فرماید: «وَاسْتَعِینُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلَو ةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَى‏ الْخَشِعِینَ‏؛[۲] در زندگی از صبر و نماز کمک بگیرید، هر چند این کار جز برای خاشعان سنگین و گران است».
امام صادق (ع) فرمود: «هنگامی که مشکل مهمی برای علی(ع) پیش می‏ آمد، به نماز بر می‏ خاست، سپس این آیه را تلاوت می‏فرمود».[۳]

۳. شناخت راز و رمز مشکلات:
اگر کسی بداند که وجود بلا و مصیبت در زندگی بشر چه اثری دارد، آن را با آغوش باز می‏پذیرد، در روایات معصومین از شداید به عنوان الطاف خداوندی یاد شده است.

۴. توجه به آثار اخروی صبر:
توجه به پاداش اخروی صبر، سختی مشکلات را شیرین و آسان می‏ سازد. در این باره روایات زیادی از معصومیان رسیده است. امام صادق (ع) می‏فرماید: «هر کس از مؤمنان که به بلایی گرفتار شود و صبر کند، برای او اجر هزار شهید است».[۴]

۵. توجه به گذرا بودن بحران‏ها:
مشکل و محنت روزگار هر چه باشد، مقطعی و گذرا است. قرآن مجید به همه افراد نوید می‏دهد که همیشه کنار سختی‏ها آسانی وجود دارد.«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً؛[۵] پس (بدان که) با هر سختى آسانى است.»


۶. توجه به افراد پایین دست:
نظر افکندن به کسانی که با مشکلات بزرگ‏تری دست به گریبان هستند، تحمل شدائد را آسان تر می‏سازد.

۷. الگو پذیری از اولیای خدا:
با بررسی اجمالی زندگانی بزرگان در می‏یابیم که آن ها همواره با مشکلات رو به رو بوده‏اند. با الگوگیری از بزرگان می‏توان شیوه مقابله با مشکلات را آموخت. این موضوع را خداوند به پیامبر گوشزد می‏کند و می‏فرماید: «فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُوْلُواْ الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ؛[۶] پس (اى پیامبر!) صبر کن همان گونه که پیامبران اولوا العزم صبر کردند!».

۸. آمادگی روحی:
اگر کسی دنیا را آن طور که هست بشناسد، در پیش آمدهای ناگوار زندگی خود را نمی ‏بازد، چون می‏داند جهان طبیعت، سرای دگرگونی و تحول است و فراز و نشیب فراوانی دارد. همه افراد خواه ناخواه با حوادث مواجه می‏شوند.

۹. توجه به آثار جسمانی صبر:
صبر و شکیبایی در برابر حوادث زندگی تنها جنبه اخلاقی ندارد، بلکه از نظر بهداشت و سلامت جسم نیز فوق العاده مؤثر است. افراد ناشکیبا عمری کوتاه و توأم با انواع بیماری‏ها و از جمله بیماری‏های قلبی و عصبی دارند، در حالی که صابران از عمری طولانی برخوردارند.
در پایان، داستان جالبی از بزرگمهر را که مناسب با موضوع است نقل می‏کنیم:
می‏گویند: انوشیروان، بزرگمهر را زندانی کرد. پس از چند روز، انوشیروان شخصی را فرستاد تا از حالش جویا شود. فرستاده انوشیروان او را خوشحال دید، علتش را جویا شد، بزرگمهر دلیلش را استفاده از معجون شش ماده‏ ای دانست و گفت: این معجون مرا سرحال کرده است و آن ها عبارتند از:
۱- توکل بر خدا،
۲ - بی تابی مشکلی را حل نمی‏کند،
۳ - صبر به کمک انسان می‏آید،
۴ - اگر صبر نکنم چه کنم؟
۵ - مشکلاتی بیش از مشکل من وجود دارد،
۶- ستون به ستون فرج است.[۷]

پی نوشتها:
[۱]. غرر الحکم و درر الکلم، عبدالواحد بن محمد التمیمی، مکتب الإعلام الإسلامی - قم، ۱۳۶۶ ه. ش، ص ۲۸۱.
[۲]. بقره (۲) آیه ۴۵.
[۳]. مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه‏، دار الکتب الإسلامیة،تهران‏،۱۳۷۴، ج ۱، ص ۲۱۹.
[۴]. ری شهری، میزان الحکمه، دار الحدیث، قم، ۱۴۱۶، چاپ اول، ج ۲، ص ۱۵۶۰.
[۵]. انشراح(۹۴) آیه ۵.
[۶]. احقاف(۴۶) آیه ۳۵.
[۷]. محدث قمی، سفینة البحار، انتشارات اسوه، ۱۴۲۲ه ق، ج ۵، ص ۲۵.

http://www.soalcity.ir/node/1699